در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
مخاطبان گرامی، پیرو اعلام عزای عمومی، به آگاهی می‌رسد اجرای همه نمایشها و برنامه‌های هنری به مدت یک هفته از دوشنبه ۳۱ اردیبهشت تا پایان یکشنبه ۶ خرداد لغو شد.
با توجه به حجم بالای کاری، رسیدگی به ایمیل‌ها ممکن است تا چند روز به طول بیانجامد، لطفا از ارسال مجدد درخواست خودداری نمایید.
تیوال | محمدحسن خدایی درباره نمایش تجربه های اخیر: چاپ شده در روزنامه شرق به تاریخ نوزدهم آبان ماه نود و هشت قرنی که
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 05:33:34
چاپ شده در روزنامه شرق به تاریخ نوزدهم آبان ماه نود و هشت


قرنی که به آهستگی می‌گذرد

نوشته محمدحسن خدایی

اگر چه که می‌توان نمایشنامه‌ای چون «تجربه‌های اخیر» را تاملی تروماتیک در مواجهه با زمان دانست و به میانجی آن در باب امکانِ رستگاری، میل ... دیدن ادامه ›› به خوشبختی و تمنایِ سعادت یک خانواده معمولی، در قرن بیستم به تامل نشست، اما در انتها آن‌چه که باقی می‌ماند گویی نوعی از تجربه حرمان و از دست رفتگی است. تجربه تکرارشونده سرگذشت آدم‌ها در عشق‌ و جدایی‌، آن‌هم در قرنی که دو جنگ ویرانگر جهانی را از سر گذرانده و سرشار است از جنبش‌های سیاسی و اجتماعی. روایت «نادیا راس» و «جکوب ورن» در مقام نمایشنامه‌نویس، بیش و کم مبتنی است بر فاصله‌گیری از تاریخ عمومی جهان و بنابر ضرورت، گاه اتصال با آن. با آنکه تاریخ شخصی افراد در نسبت با فجایعی چون جنگ و بحران اقتصادی تعین می‌یابد، اما در نهایت این روایت شخصی افراد است که اهمیت دارد. شخصیت‌ها مدام با تکنیک فاصله‌گذاری، با لحنی گزارش‌گونه و سرد، تماشاگران را خطاب می‌کنند. روایت آنان از قرنی که گذشت، در تلاش است تا معاصر ما باشد. آگامبن در تعریف «معاصر بودن» تذکار می‌دهد که «معاصر کسی است که نگاهش را به زمانِ خود می‌دوزد، اما نه برای مشاهده روشنایی‌ها، بلکه برای درک تمامی تاری‌ها و تیرگی‌های آن.» اینجا هم بیش از آنکه روشنایی‌های امیدبخش سربرآورد، تاری‌هاست که عیان می‌شود. تجربه‌های اخیر، معاصر ماست چراکه در آن امیدهای کاذب رنگ باخته و واقعیت هولناک پدیدار شده. سه نسل از یک خانواده که سعی دارند زمانه‌شان را بشناسند اما چندان موفق نمی‌شوند.
مجتبی جدی در مقام کارگردان به متن نمایشنامه وفادار مانده و از همان چشم‌انداز گشوده اثر، به اجرا پرداخته. انتخاب نمایشنامه‌ای چون «تجربه‌های اخیر» و رویکرد کمینه‌گرایانه کارگردان در طراحی حرکت، یادآور حال و هوای اجراهای امیررضا کوهستانی است. همان فضاهای فاصله‌مند آدم‌ها که قرار است گرفتار احساسات‌گرایی نشده و اغلب ناشناخته باقی بمانند. اما در اجرای مجتبی جدی، اندکی از آن کمینه‌گرایی حداکثری فاصله گرفته شده و با طراحی صحنه‌ای روبرو هستیم که تلاش دارد با چیدمان صندلی‌ها، استفاده از اشیایی چون رادیو، قلم و کاغذ، انضممامی‌تر باشد. صندلی‌ها چنان صحنه‌آرایی شده‌اند که توامان امکانِ فصل و وصل بدن‌ها باشند. بدن‌هایی که حتی در کنش و حرکت هم گویی فاقد عاملیتی تاثیرگذارند و ژست‌هایشان میان روزمرگی و اتصال به امر استعلایی، در نوسان است. بدن‌های ماسیده و بی‌حرکت، گاه به میانجی طراحی نور، اهمیت یافته و رویت‌پذیری‌شان شدت‌مندی‌های متفاوتی را از سر می‌گذراند. چیدمان مدرنیستی صندلی‌ها چنان نسبت بدن‌ها را مهندسی کرده که گویی، هر نوع عزیمت و حرکت، از قبل برنامه‌ریزی شده و تقدیرگرایانه است. از این منظر شخصیت‌ها چندان از آن غریبگی ابتدایی فاصله نمی‌گیرند و کمابیش ناآشنا می‌مانند. روایت شخصیت‌ها گاه عینیت‌گرا و گاه ذهنیت‌باور است. فی‌المثل خواهران دوقلو، اینگرید و تریسی را به یاد بیاوریم. تریسی به قتل رسیده و سال‌ها بعد، اینگرید با بدنِ پس از مرگ او روبرو شده و ماجرای این ملاقات را با لحنی گزارش‌گونه برای تماشاگران شرح می‌دهد. گویی در حال روایت کردن یک امر عادی است. تجربه‌های اخیر اتصال جهان مردگان با زنده‌گان است از طریق زبان و شهادت دادن به حضور بدنی که قبل از این تکه‌پاره شده. به میانجی یک زبان سرد، گزارشی و احساسات‌زدایی‌شده.
اجرای مجتبی جدی کمابیش استاندارد است. چندان خبری از تخطی، نافرمانی و پیشنهادی تازه مشاهده نمی‌شود. یک وفاداری به اجراهایی که می‌توان آنها را ذیل تئاتر پست‌دراماتیک صورتبندی کرد. ژست‌های ایستا، کلماتی که میان انتزاعی بودن و انضمامی شدن در تلاطم هستند. اجراهایی مبتنی بر روایت‌گری و فضاسازی‌، با بازی‌های استیلیزه و اغلب بی‌کنش.
بازی‌ها در خدمت ایده‌های اجرایی است، بازیگرانِ جوانی که چندان گرفتار اغراق و خودنمایی نشده و تلاش دارند بیش از آنکه به چشم آیند، بتدریج ناپیدا شوند. چراکه ایده اجرایی روایت‌گر است تا بازنمایانه، بنابراین چندان نیازی نیست که سیر تطور ظاهری شخصیت‌ها در نسبت با گذران عمر بازنمایی شود. بازی پریسا هاشم‌پور یادآور «ادیپ افغانی» است. همان لختی و آرامش و کنترل احساسات. زینب ایزدپناه گاهی به اشک می‌نشیند و بروز بیرونی‌تری از احساسات را نمایان می‌کند. رضا شیخ‌انصاری شبیه به مردان خاورمیانه‌ای است، شاید انتخاب مناسبی باشد برای پدری که گویا رنگین‌پوست بوده. علیرضا مویدی صدایی اثرگذار و به یاد ماندنی دارد. نقش غریبه‌ای چون چارلز را در آن حضور کوتاه مدت، به خوبی ایفا کرده. مرضیه فیلی در نقش نادیا، تلاش دارد که چندان تفاوتی میان جوانی و کهنسالی نداشته باشد، همان نکته‌ای که اجرا می‌طلبد. نیوشا نادری جوان‌ترین بازیگر گروه و از دختران نمایش «گرگ‌ها» است.
نیلوفر ثانی، امیر مسعود و رویا پاک سرشت این را خواندند
زهره مقدم این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید