در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | ملودی آرام نیا درباره نمایش صدای آهسته‌ی برف: یادمه وارد سالن که شدم سردم شد ، عجیب بود صحنه، سالن سمندریان , کل صحن
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 16:06:49
یادمه وارد سالن که شدم سردم شد ، عجیب بود صحنه، سالن سمندریان , کل صحنه انگار برف ریخته بودن . اون عقب، انتها سمت چپ یه کلبه که انگار طى سال ها آرام فرو مى ره تو سفیدى، سرد بود ، سکوت بود . اجرا شروع که شد انگار همه یخ زده بودن ، سردت بود و نمى تونستى راحت حرکت کنى.صداى سوختن چراغ نفتى رو مى شنیدى ، انگار تماشاگران هم یخ زده باشن نفس آدم ها را مى تونستى بشمرى، قصه،سرده ، حس جذاب لمس با عشق و حرارتى که وجود نداره .مى خواى تو وجودت زنده اش کنى اما بى صدا ، مثل همه بغض هاى زمانه فریاد هایى که نمى شنوى، چون امکان داره همه چیز آوار شه رو سرت. بازیگرها یاد گرفتن یخ زده باشن . گر گرفتن ها فقط تو وجود زنیست که بهار رو بهانه تمام درد هاش مى کنه ، آرزو نیست اسمش ، دروغیه که به زبون میاره ، تو دلش تمام فریاد ها رو خفه مى کنه مشت مى کنه ، تو دهنش که یادش باشه . اینجا نمى شه فریاد زد. یادم نیست اون سال ها هم براى اجرا اشکم ریخت یا نه ، ولى این بار تو سالن مستقل که یکم سردى فضا رو برام کم کرده بود ، براى نوزاد نداشته و به دنیا اومده دروغینم اشک ریختم. سردم شد، دلم باز هرى ریخت ، واى که دلم مى خواست با مادرانه ترین شکل ممکن بچسبونمش به بدنم بزارم گرم شه بدنش . این جا همه چیز سرده ، آهسته اس ، بى صداس مثل برف ، مثل طراحى صحنه ، مثل بازى ها ، مثل نور و مثل کارگردانى . که همه یخ زدن در ریتم درست یک اجرا . و تماشاگران که در این چند سال تغییر کردن . این بار ساکت نیستن ، شاید نمى خوان دل بدن به دوباره یخ زدن ها .
دلم براى اجرایى که قصه داشته باشه تنگ شده بود ، دلم براى لباس هاى دوخته شده براى اجرا تنگ شده بود ، دلم براى دکور اجرا تنگ شده بود . این اجرا را به هزار دلیل دوست داشتم
مشتاق شدم کارو ببینم
۲۰ آبان ۱۳۹۸
سالن مستقل تهران
۲۰ آبان ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید