جالبه که در جشنواره تئاتر دانشگاهی زمان این نمایش تابستون ۸۸ بوده و اجرای کنونی دهه ۵۰. دلیلش قابل حدسه، اما جالبتر اینه که کارگردان (کارگردانان) چقدر هوشمندانه از این تغییر استفاده کردن و بهش هویت دادن. میشه گفت که احتمالن پیام نمایش هم کمی تغییر کرده. پیامی که به شدت سیاسی-تاریخیه. اگه تاحالا متوجهش نشدید، چندتا کد میدم بهتون خودتون کشفش کنید:
- سرگرد تنها شخصیت نرمال نمایشه. بقیهشون همه یه جای کارشون میلنگه. یه عده آدم گیج و ملنگ و پنهانکار و ترسو دوروبر یه آدم حسابی.
- سرگرد چندجا در نمایش (خصوصن وقتایی که شدیدن تحت فشار حل پروندهس) روبروی تابلوی عکس قرار میگیره و بهش خیره میشه.
- سرگرد نمیدونه که با بقیه چجوری برخورد کنه. باهاشون مهربون باشه یا خشن. دوستانه یا با تحکم. شوخ یا جدی.
- درک و فهم سرگرد بیشتر از
... دیدن ادامه ››
بقیهست، فکرش روشنه، از خرافات متنفره و دنبال استدلاله. حتی اون سربازی که باهوش و کتابخوانه و بهش سرنخ میده هم درنهایت گیج میزنه و نرمال نیست.
- وقتی سرگرد ناچار میشه با خشونت رفتار کنه تا حقیقت رو بفهمه، با اندوه رو به سرباز میگه منکه از اول ازتون خواستم حقیقت رو بگید، چرا بازی در آوردید که کار به اینجا بکشه؟ چرا با خودتون این کارو کردید؟ چرا با من اینکارو کردید؟
_____________________________
پ.ن: از آخرین یادداشتم در تیوالِ عزیز ۲ سال میگذره. توی این مدت حتی خیلی کم تیاتر دیدم، کمتر از ۱۵ تا. در پنج سالِ قبلترِش اما بیشتر از ۲۰۰ تا. حس عجیبیه.