جناب آرا گرانقدر
با سپاس از شما و نمایش دغدغه مندتان که می توان جغرافیا و تاریخ را در آن نادید گرفت و بسط داد ...
و ممنون برای لطف جنابعالی
برقرار باشید و در ادامه موفق

درود فراوان بر شما
آقای آریو راقب کیانی
تنها دلیل انتخاب من و همسرم برای تماشای سوختن، مطالعه ی نقد شما پیش از تماشا بود. آسمان ایران ما به درخشش ستاره های دانش و هنرش زنده است و در این وانفسای نیمه ابری، آلوده و پر ملال، شما بی شک، یکی از آن پر فروغ ستاره ها هستید. سپاسگزارتان هستیم.
اما راست و راحت بگویم انتظارم برآورده نشد! البته شما این کار را نساخته اید. تحلیل متنی شما را چندباره خواهم خواند ... دیدن ادامه ›› تا بیاموزم.
نظر من بی سواد در نمایش این است که نمایش علاوه بر بار معنایی و محتوایی که شما آن را به نیکی تشریح کردید، نیاز به فرم و صورت خلاقانه ای دارد که تماشاگر تشنه ی “زیبایی” را سیراب کند. در پاسخ دوست دیگری که در همین صفحه ی تیوال نمایش از «غافلگیری» همه جانبانه ی اثر سخن گفته بود، به گلایه، از خستگی ناشی از تکرار ملالت بار هزاربار شنیده ها گفتم. بله، نیاز روز حاضرمان را می فهمم. تنگنای تنفس هنرمندان را هم می فهمم، اما برای این که هنر، به مقام بیانیه سیاسی یا غیر سیاسی، ایدئولوژیک یا ضد ایدئولوژیک فروکاسته نشود، به خلق آن چه پیش از این نبوده و ندیده و نشنیده، نیاز دارد که اگر نباشد این آفرینش، یا فلسفه گفته ایم یا سیاسیت یا دین یا تکرار تکرار هنر!
شاید گلایه من از نمایش «سوختن» از بی سوادی و کج سلیقگیم باشد، اما هر چه باشد، همان ده دقیقه نخست، با پیش بینی متن، روند اجرا و پایان کار، به منظور پیش گیری از حواس پرتی دیگران، تلاش کردم تا با جابجایی بی مورد خودم در صندلی مبارزه کنم!!

جناب عسگرزاده عزیز درود بر شما
امیدوارم که سلامت باشید ...
کاش قابل و لایق لطف و محبت شما باشم. حقیقتا در زمره ای که فرمودین نمی گنجم. چنانچه تحلیل اینجانب باعث تصمیم گیری اشتباه شما شده است، پوزش می خواهم. همواره سعی بر این بوده است قالب نقدهایم با قطعیت نه شکل سازنده به خود بگیرند و نه مخرب و این بر میگردد که الصاق جانبداری سلیقه شخصی به آن نخورد و احتیاط در بی طرف نگاشتن رعایت و صرفا به تحلیل و ارزیابی اثر هنری از نگاه یک تماشاگر خلاصه گردد.
در بازه زمانی که این اثر را دیدم، همزمانی با نمایش "چهره مرد هنرمند در جوانی " داشت و نزدیکی نسبی محتوای دو اثر در خصوص ... دیدن ادامه ›› مواجهه جهل و خرافه پرستی با علم گرایی، انگیزه نوشتن را ایجاد کرد. در نتیجه کلیت هر دو اجرا که در راستای این موضوع بوده است برایم قابل توجه گردید.
در پایان مایه مباهات است که انتخاب خود را به نگارش اینجانب ارجاع دادید.
سلامت باشید و پاینده