کلید را
در جمجمهام بچرخان وُ داخل شو..
به آغوشِ اعصابم بیا
در تاریکىِ سرم بنشین.
اتاق را بگرد!
و هرچه را که سال هاست پنهان کرده ام، از دهانم بیرون بریز...
@رویا
تا این شعر رو خوندم یاد نظر سروش افتادم در مورد این اجرا
متاسفانه هرچی اصرار کردم نظرش رو روی تیوال ننوشت
( خلاصه بخوام بگم صحنه اجرا رو مغز یک انسان دیده بود و تقابل حس های مختلف انسان در طول یک شبانه روز )