در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | حسین تاجیک درباره نمایش جنایات قلب: جنایات قلب:جراحات قلب چگونه می‌شود به مرد گفت که او زنده نیست،اوهیچوق
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 11:30:25
جنایات قلب:جراحات قلب
چگونه می‌شود به مرد گفت که او زنده نیست،اوهیچوقت
زنده نبوده‌است

داستان سه خاهر که در ابتدای جشن تولد چهل سالگی خاهرِبزرگتر کنارهم جمع میشن اما نه بخاطر این جشن که بخاطر شلیک گلوله خواهر دوم به همسرش که نماینده ی شهر هم هست بنظرم این اثر چند ویژگی داره که خیلی کوتاه میشه اونو اینطور بیان کرد که
اول اثریست واجد ادبیات زنانه این موضوع از دو لایه ی درونی و بیرونی قابل تأمله اول درونمایه ی نگاه زنانه به رویدادِ در حال اتفاق در داستانه اگر یک زن نویسنده ی این اثر نبود قطعن نوع شروع و ادامه و پایان داستان بکلی متفاوت میبود بنظر میاد که نویسنده بیشتر سعی در مطرح کردن موانع عاطفی و فرهنگی و اجتماعی موجود بر سر راه زندگی عاطفی زنان داره برای همین هم اگر خاهرِ اول ازدواج نکرده بخاطر نگاه جامعه به نا-مادر بودن اون زن (منظور عدم باروری خاهر بزرگتر بعلت مشکل تخمدان) حداقل بصورت یک باور در ذهن اون زن داره یا اگه خاهر دوم به همسرش شلیک میکنه در واقع شلیک به یک جامعه ی مردسالارِسیاست ... دیدن ادامه ›› زده و خشنه و اگه همین زن دوباره تن به رابطه با یک پسرجوان و نگهداری از یک سگ پیر میده بخاطر خلأ عاطفی از طرف همین جامعه ست و اگه خاهر کوچکتر به دوست پسرش در جوانی پشت میکنه در واقع فرار از تضاد بین یک فرهنگ سنتی خانواده محور و بسته از یک طرف و آزادی فردی زنانه از طرف دیگه داره و اگه کارش به تیمارستان کشیده میشه یا انگ درست یا نادرست فاحشگی بهش زده میشه در واقع خُرد شدن در بین این تضاده بطور حتم هرکدوم از این خطاها در جامعه ی مردسالار گناه نابخشودنی بحساب میاد و خارج شدن زن از مدارِموجودی که قراره در حاشیه ی مردان قرار بگیره اما نگاه نویسنده باعث شده ما کاملن با شخصیتها علی رغم این اشتباهات و مشکلات همذات پنداری کنیم و اونهارو قربانی بحساب بیاریم از نظر نگاه بیرونی میشه به اهمیت ادبیات زنانه برای جامعه ی امروز ایران اشاره کرد چه اینکه جامعه ی پرالتهاب امروز ما با نقش-یابی،سهم خاهی،مبارزه ی هویتی و اجتماعی زنان وجوانان همراهه و حضور زنان در همه ی عرصه ها بخصوص جنبشهای گاه و بیگاه اجتماعی بشدت پررنگه پس نیاز جامعه س که دنیای زنانه ش بهتر شناخته بشه و بیشتر شناسونده بشه در این اثر مشکل هر سه خاهر بصورت حاد گریبانگیر جامعه ی امروز ماست از تضاد بین نقش مادرانگی و علایقِ فردی(توجه داشته باشید قصدم دوگانه سازی مفهومی و فلسفی نیست بیشتر توجه به تضادهای اجتماعی- روانشناسانه ست) در خاهر اول تا تضاد بین آزادی و سنتِ فرهنگی در خاهر دوم و عشق و خیانت در خاهر سوم همگی گریبانگیر قریب به اتفاق زنان در هر خانواده ی ایرانیست هرچند که جامعه ی ما در گره-های روانشناختانه مونده (کما اینکه میبینیم که هنوز کتابهای روانشناسی پرفروش هستن و اثاری با مایه های مشکلات زن و شوهری بشدت طرفدار دارن) ولی ارام داره پیله میشکافه که به گره های فلسفی و هستی شناختانه برسه پس قبل از اون گذرِ درست از این اسیبهای روانشناختانه مهمه
دوم داستانگویی این اثره من خودم جوانتر که بودم به کارهای اوانگارد،بازیهای فرمی،اثاری بادرونمایه ی غلیظ فلسفی گرایش بیشتری داشتم اما در استانه ی میانسالگی کم کم به این نتیجه رسیدم که داستانگویی از همه ی اونها سختتره برای همین به اثاری بیشتر علاقمندترم که ستون اصلی اونو داستانگویی تشکیل میده البته با بکارگیری هوشمندانه از سبکها،فرمها و تئوریهای موجود که به طبع کسی میتونه اینکارو بهتر انجام بده که این سبکها و فرمها در فکرو جانش بعنوان نویسنده یا اجرا کننده ش درونی شده باشه این اثر هم با یک روایت مسلط و چهارچوب روایی قوی به دور از ادعا به خوبی خاننده یا تماشاگر رو به بطن ماجرا میکشونه بنده از دیدن اثاری مثل اثر پرتوها یا حریق، خرده نان، سکوت سفید، ملاقات ولانچرو این اثر بیشتر لذت بردم تا نقل مکان و شاتر شیطان و نامبرده و بداهه(بداهه که بشدت بد بود بقول اقای فراستی ماقبل تاتر بود)
سوم زن(مادر) بعنوان شخصیت اصلیِ اثر در واقع میشه گفت مادرِغایبِ بشدت حاضر، شخصیت اول این کار محسوب میشه و سه خاهر(دخترانش) جنبه های مختلف جراحات عاطفی مادرهستند که انگار گناه ازلی مادر رو بدوش میکشن یا بالعکس مادر قربانی شده تا سه خاهر به نوعی تطهیر بشن یا سه خاهر اومدن تا در دادگاهِ امروز از اتهاماتی که به مادرشون وارد شده ودر درون خودشون ادامه پیدا کرده دفاع کنن
چهارم خلأ عشق، بنظر میاد ضربه هایی که این زنان دیدن در کل به نیافتن عشق در زندگیشون مربوط میشه جهانی که فرصت عاشق شدن و عاشق موندن به هیچ زنی نمیده چون هیچ مردی در بیرون منتظر عشق نیست چون باید بین عشق و انتظارات اجتماع یکی رو انتخاب کرد و هر سه خاهر عشق رو قربانی کردن(کاش میشد در باره ی این موضوع بیشتر حرف زد)
پنجم حضور کمرنگ مردان، در این اجرا و اثر، مردان جایگاه حاشیه ای دارند که یا سیاه و ظالم هستند مثل شوهر خاهر دوم که سیاست بازِ کلاشه و همسری بسیار ظالمه و بدتر از اون پدرِ که با اشاره به دندونهای سفیدش انسان رو یاد خون اشام یا گرگ میندازه و با اشاراتی که میشه بنظر میرسه هم باعث مرگ مادر شده هم به خاهر کوچکتر تعرض کرده و دو مرد دیگه هم ابلهانه و سطحی نشون داده میشن و کلن هیچ فرصت دفاعی بهشون داده نمیشه
ششم پرداختِ کم و سطحی به مسایل اجتماعی که در پس این جراحات عاطفی هستن از نواقص کار بحساب میاد اما نمیدونم این ضعف از اثره(اصلِ اثر رو نخوندم متاسفانه) یا از دخل و تصرف و کوتاه کردن متن توسط کارگردان؟
هفتم لحظات بسیار شیرین زنانه در اتمسفر این اثر، تموم کشمکش ها و حسادتها و حسرتها و رقابتها بین زنان در این اجرا بسیار خوب و قابل باور و طبیعی از کار در اومده
وحالا چند خطی در باره ی اجرا:
نکته ای که منو بسمت دیدن کار کشوند نویسنده و کارگردان و اغلب بازیگرا بودن که همگی زن هستند و بعد دیدن اجرا باید به خودم تبریک بگم که همچین کار خوبی رو انتخاب کردم
کارگردانی خوب و پخته بود موجز کردن کار از سه ساعت به یکساعت بنظر نمیومد جانمایه ی کار رو بهش لطمه زده باشه و هرچند این فشردگی تعداد پرده هارو زیاد کرده بود اما تماشاگر رو نه تنها از اثر دور نمیکرد بلکه بیشتر به درون ماجرا میکشوند اما کاش و ایکاش کمی زمان اجرا افزایش میافت اینهمه فشردگی لازم نبود هرچند شاید مسایل بیرون از اجرا کارگردان رو به این سمت کشونده استفاده ی بسیار درست و ماهرانه ی نریشن در فواصل هر پرده بخصوی در زمانی که سالن کاملن تاریک بود، هم به فهم بهتر داستان کمک شایانی میکرد هم شبیه میان-نویس های فیلمهای کلاسیک بود عناصر صحنه ساده و تقریبن همگی در جهت پیشبرد داستان بخوبی ازشون استفاده شد و تقریبن چیز اضافه ای در صحنه نبود و از همه ی سن بخوبی برای دکور و بازیها استفاده شده بود بازیها کمی سنگین و گسیخته شروع شد اما بتدریج به وحدت رسید و هرچه به پایان نزدیک میشدیم اوجِ بیشتری میگرفت جاداره اینجا از بازی درخشان خانوم ارضی تشکر کنم (بخصوص در صحنه ی تشریح شلیک به همسر و رقص پس از شکست احتمالی در دادگاه و صحنه ی تلاش برای خودکشی) وبعد خانوم اسماعیل خانی و البته تورج اسماعیلی پور هرچند بقیه ی دوستان هم واقعن خوب بودن شروع صحنه با جشن تولد خاهر بزگتر و انتهای صحنه با همون جشن تولد بسیار هوشمندانه بود که اگه اینطور تموم نمیشد شاید کار لطمه میدید هرچند من دوسداشتم کار با پایانی تراژیک تموم بشه نور پردازی خوب نبود که بنظر بخاطر سالن غیر استاندارد بود اما میشد خلاقانه تر باشه طراحی لباس کاملن در جهت کار بود و کاملن شخصیت درونی کارکترهارو نشون میداد بجز صحنه های بالا که اشاره شد صحنه ی دور همی سه خاهر که به مرور البوم عکسها و بازی با کارت ختم شد و اعتراف خاهر کوچک بعد از قرار با عشقِ قدیمیش خیلی خوب بود
در اخر از همه ی زنان این اجرا که توی این روزهای مایوس و پرالتهاب کشورم حال منو خوب کردن و حس غرور و احترام به خاطر همچین دخترانی در سرزمینم برای من ایجاد کردن بسیار بسیار سپاسگزارم و برای همه ی زنان کشورم ارزوی بالندگی دارم وارزو میکنم کاش یک روز بیآد که اداره ی تمام جهان به زنان برسه و شک ندارم اونروز جهان طعم صلح و مهربانی رو خاهد چشید