شاید این نوشته آخر باشد
بیدار که شدی
کنار زیرسیگاریِ گوشه میز
پیدایش میکنی
این بار با دست چپ نوشتم
چون با دست راست
زیادی نوشته ام ولی
این نوشته فرق دارد
حرف زیادی برای گفتن ندارم
حس نمی کنم حتما باید چیزی را بدانی
که تا همین لحظه نمی دانستی،
اکثر اوقات بدون استفاده
... دیدن ادامه ››
از واژه ها
توجه نشان نمیدادی
و گاها که شروع به صحبت می کردم
انگار که اتفاقی که در جریان بود
و احساسی که داشتم با واژه ها
خطشه دار می شد و اوضاع را بدتر می کرد
ناگفته نماند
که با دست چپ نوشتن برایم
سخت تر از چیزیست که فکرش را بکنی
و از طرفی،فکر نمی کنم
که حتی این نوشته رابا این خط نافرم بخوانی
فکر نمی کنم حتی اگر بخوانی
چیزی ازش بفهمی
و فکر نمی کنم اگر چیزی ازش بفهمی
تاثیری روی تو داشته باشد
و فکر نمی کنم این نوع نوشته ها
اصولا پیش تو حرمتی داشته باشند.
تو دنیای خودت را داری
و من دنیای منزوی و کوچک خودم را
گاهی از بالکن دنیای خودت
در حالی که سیگار می کشی
برای من دست تکان می دهی
یادم نمی آید که لحظه ایی بود که دوستت نداشتم
اما در این لحظه،که نیمه برهنه در اتاق نشسته ام
و از بالکن برایم دست تکان می دهی
فقط لبخند می زنم
و خودم را سرگرم خاموش کردن سیگار
در زیر سیگاری نشان می دهم
باقی این نوشته را
با دست راست بعدا
برایت می نویسم
فعلا خسته شده ام.
مادرم ظهر گفت
عین سگ باید دنبالت بدوام
اینکه هفته ی اول فقط مرا خوشحال دیده
اینکه من از آن نوع آدمها هستم
که با من وقت می گذرانند و بعد
مرا دور می اندازند
اینکه هیچ کس مرا نمی خواهد
من در جواب چیزی نگفتم
که صد البته موقعیت بسیار نادری بود.
یادم افتاد این اواخر دیگر دستم را
زمانیکه در صدای شلیک خنده و گپ و گفت رفقایت غرق می شدی
فشار نمی دادی و بعد به من لبخند بزنی
قبل از نوشتن این خط
به دستم چند ثانیه خیره شدم
بغضم را که قورت دادم بقیه کلمات را نوشتم
یک حس درونی به من می گوید
که همیشه برای آدمهایی مثل من و تو
ماندن از رفتن سخت تر است
و اینکه تا به حال کسی به ما
دوست داشتن یاد نداده
ساعت های جفت قابل احترام اند
امّا چه کسی به من فکر میکند؟
حالا که مجبورم بپذیرم که تو نیستی
راستی،
سوالم را هنوز نپرسیدم
سوالی که جوابش را احتمالا هرگز
به دستم نمی رسانی
چون اهل نوشتن که نیستی
تماس هم بگیری پاسخی نخواهد داشت
چطور به این سادگی عوض شدی
نوشته ام را تمام نمی کنم
عجله ایی هم ندارم
هنوز هشت نخ سیگار در پاکتم مانده.
#مجتبی