<<نجات دهنده در گور خفته است>>
دیشب نهمین تئاتر رو از امیر رضا کوهستانی (یکی از کارگردان های محبوبم) دیدم و تا حدودی برام لذتبخش بود و بهش ۴ ستاره میدم.
(از سال ۸۴ و با دیدن "در میان ابرها" جزو تماشاگران ثابت آثارش شدم و برای من تا حالا تئاترهاش متوسط یا زیر متوسطی هم نبوده و کاملا از دیدنشون راضی بودم {دقیقا برعکس ۹۰٪ تئاترهایی که توی این ۵-۶ ساله ی اخیر دیدم})
توی این ۱۵سال که سیر آثارش رو دنبال می کنم، برام مهمترین شاخصه ی کارهاش پیشرو و مدرن بودن تئاترهاش بوده (چه اونایی که اقتباس کاملا آزادنه از آثار ادبی یا نمایشی بودن و چه اونایی که خودش نمایشنامه نویسش بوده) و آنچه برام بسیار دلپذیره اینه که این مدرن بودن کاملا در دل آثارش می شینه و به هیچ عنوان از جهان اثر خارج نمیشه.
همچنین همیشه لایه های زیرین تئاترهاش نسبت مستقیمی با مسائل و مصائب روز داره و برای من مصداق بارز هنرمندی ست که فرزند زمانه ی خودش هست؛ به عنوان مثال در تئاتر "در انتظار گودو" به مضامین ضد عفونی کردن (بدون اشاره ی مستقیم به کرونا) یا موضوع داغ خشونت و اجحافی که به زنان روا داشته
... دیدن ادامه ››
میشه، می پردازه، بدون اینکه خدشه ای به هسته ی اصلی نمایشنامه وارد بشه.
همچنین یکی از نقاط قوت کارهای کوهستانی به نظرم، دیالوگ نویسی اش هست که تبحر زیادی توی دیالوگ نویسی های پینگ پونگی داره که کمک زیادی به ریتم و جذابیت تئاترهاش می کنه.
از دیدن بازی الهام کردا و بیان و حسش (که البته برام یادآور کارکتر و بازیش توی "سه جلسه تراپی" افسانه ماهیان بود) حسابی کیفور شدم. بازی لیلی رشیدی و مهین صدری هم خوب بود. بازی مونا احمدی هم خیلی معمولی بود. خزر معصومی هم فقط در حد دو دقیقه تصویرش رو روی LED بود و فقط پیام آور گودو بود بدون حس و عملا بازی نداشت.
اون چیزی که پس از پایان تئاتر توی وجودم شعله می کشید و خاکستر میشد، انتظارهای عبثی هست که مخصوصا امسال چشم به راهش موندیم و هر چه بیشتر تقلا می کنیم و دست و پا می زنیم، بیشتر فرو می رویم.
پ.ن ۱: از تشویق پایانی و کامنت های با صدای بلند چند تا از تماشاگران، دریافتم این بود که نمایش رو زیاد دوست نداشتن (طبیعتا اثر ابزورد "در انتظار گودو" مورد پسند خیلی ها نیست و ملال آور بودن تئاتر زیاد تقصیر کوهستانی نیست)
پ.ن ۲: این اجرا از نمایشی که همایون غنی زاده سال ۹۲ توی سالن اصلی تئاتر شهر اجرا کرد، تلخ تر هست و از جذابیت کمتری هم برخوردار هست.
پ.ن ۳: این تئاتر کوهستانی جزو آثار محبوبم نیست و حاضر نیستم دوباره ببینمش (من "ایوانف" رو ۴ بار و "کوارتت" و "دیوار چهارم" رو ۳ بار دیدم) اما توی ۱۰۰ تا تئاتر اخیری که دیدم، مطمئنا جزو ۱۰تا نمایش برترم محسوب می شود.