هومن سیدی و کاراش رو دوست دارم ولی این قورباغه بیشتر "غور باغ ئه" هست یعنی پر از کپی و سوتی و گاف و گسیختگی و شلختگی و همینه که علیرغم
... دیدن ادامه ››
داشتن قابهای نفس گیری مثل "سکانسی که فرید اسلحه رو پشتش میگیره و با پلیس صحبت میکنه" یا دیالوگهایی مثل "مال اصغر هاشمی ایناست ... اینا دله دزدند ... نمیفهمند شاید آدم جلو زیدش هوا کرده باشه آدم ضایع کنن" یا بازی خوب بازیگر نقش جواد؛ بیشتر خودبخود به این فکر کنم که این صحنه رو فلان جا دیدم، این رو از این فیلم آورده، اینجا شبیه فلان فیلم شده، اینجاش سوتیه و...
واسه همینه که خیلی دلچسب نیست و یه دلیله دیگش هم اینه که چاشنی خشونتش و دوز کثافتکاریهاش را بالاتر برده
مغزهای زنگ زده بنظرم یه کار فوق العاده بود ولی وقتی میری سراغ سریال که همون فضا رو داره ولی اندازه ده بیست تا فیلم کار میبره باید حواست به چفت و بست فیلمنامت باشه و تکنیک و حوادث باعث نشه چیزی که ساختی قطعه قطعه بنظر بیاد شبیه ویدئو کلیپهای بهم پیوسته طولانی
من تماشگر هم با این همه فیلم پلیسی و جنایی که دیدم میدونم تو داستان درگیریه داخل ماشین که قراره پلیس کشف کنه، نه یه چیزی بلکه خیلی چیزا کمه! تو اونجا قراره شیشه نشکسته باقی بمونه که دیالوگ نوید محمد زاده (نوری) جذاب بنظر بیاد ولی داداش پوکه ها چی میشن؟ کجان؟ اثر باروت روی دستهای شلیک کرده میمونه
پلیس جنایی نمیفهمه این چیزا رو؟
جلوتر میریم، تیراندازیها تو شب اتفاق می افته ولی تیر توی سینه رامین فرداش شلیک میشه. پزشکی قانونی و پزشکای اتاق عمل نمیتونن ساعت تیراندازی رو تشخیص بدن!؟
بعد اصلا پسره برای شلیک توی قلب رامین چرا باید از بالش استفاده کنه؟ دیشبش که شب بوده و همه جا ساکت و چند بار هم شلیک میشه و حتی تیر میزنن و شیشه رو میارن پایین! اصلا خبری نشده بعد الان برای چیه دقیقا این کار؟
سوتی بعدی اینه که طرف تفنگ رو میذاره وسط بالش و شلیک میکنه ولی وسط بالش سمت راست سینه رامینه و وقتی بالش رو برمیداره، دوربین جای گلوله رو سمت چپ سینه رامین نشون میده و جالبتر اینکه زیر بالش پاره نشده و بالای بالش پاره میشه و ازش دود میاد!؟
این صحنه پر از سوتی دوبار بتصویر کشیده میشه
اولای قسمت سوم رامین، نوری رو جلوی کلانتری میبینه که دنبالشن، این توهم رامینه؟ چراکه وقتی میره در خونه نوری تازه میفهمن زندست. پس اون سکانس اول این قسمت چی بود؟ توهم؟
فرهاد معتاد چجوری رامین رو تعقیب میکنه که میتونه جلوی خونه نوری گیرش بندازه؟ درحالیکه لانگ شات از موتورسواری اون تو جاده ها نشون داده میشه و کسی هم پشتش نیست؟!
اصلا رامین توی پمپ بنزین چرا باید فرهاد رو قال بزاره که تنها بره سراغ جاعل پاسپورت؟ مبادا فرهاد جای جاعل رو بدونه؟ طبق مچگیری فرهاد که نشون داده شده همون موقع که رامین با موتور بوده و فرهاد تعقیبش میکرده پس جاعل رو هم دیده بوده! پس رامین این رو میدونسته!
خیلی چیزای دیگه هم هست که درست نیست مثل اونکه جواد اول سریال اسم رامین رو رضا صدا میزنه و...
ولی با اینحال دیدن سریال رو ادامه میدم چرا که چیز خوبتری برای تماشا فعلا نیست و البته هومن سیدی رو دوست دارم