چندی پیش یکی از صفحات اینستاگرام که در زمینه تهران شناسی فعالیت دارد، از دنبال کنندگان خود خواسته بود تا خاطرات خود را از سینما های قدیمی تهران بنویسند. من یادداشت زیر را در مورد سینما آزادی ارسال کردم. آن را با دوستان تیوالی هم به اشتراک می گذارم.
سال شصت و شش بود و ششمین دوره جشنواره فیلم فجر در حال برگزاری. من دانش آموز سال سوم دبیرستان بودم. فیلم "پرنده کوچک خوشبختی" ساخته پوران درخشنده در جشنواره حضور داشت. اولین نمایش فیلم در جشنواره در سینما آزادی بود. سانس ظهر یک روز جمعه. پوران درخشنده به عنوان اولین زن کارگردان بعد از انقلاب دومین فیلم خود را ساخته بود. بازیگران فیلم هم شناخته شده بودند. برای خرید بلیط از چند ساعت قبل در صف ایستادم. خواهرم هم آمد. طبیعی بود که با توجه به استقبال از جشنواره در آن سالها، بلیط به ما نرسید. گیشه بست و شروع فیلم نزدیک بود. آن موقع ها یک نفر در سینما آزادی کار می کرد به اسم آقا مرتضی. به نوعی همه کاره سینما بود. صف را نظم و ترتیب می داد. با چراغ قوه تماشاگران را روی صندلی می نشاند. آقا مرتضی هم دم گیشه بود و خواهش می کرد که جلوی درِ سینما را خلوت کنند. معمولا در اکران اول جشنواره عوامل فیلم هم می آمدند. خواهرم در آن شلوغی از ورودی اول سینما (قبل از چک بلیط) عبور کرد. من دیدم خواهرم با خانمی به گرمی سلام و احوال پرسی می کند. بعدا فهمیدم که پوران درخشنده است. از پشت شیشه و میان هیاهوی مردم سعی در لب خوانی گفتگو داشتم که خواهرم به من اشاره ای کرد و با مجوز خانم درخشنده من هم از در اول داخل شدم. خانم درخشنده به گرمی خوش آمد گویی کرد. اما گفت که متاسفانه بلیط به تعداد کافی وجود ندارد و هنوز برخی از عوامل فیلم هم سر جای خود ننشسته اند. ساعت شروع فیلم گذشته بود حدسم براین بود که تبلیغات جشنواره در حال پخش است. به زودی اکران فیلم شروع می شد. در همین حال یکی از عوامل فیلم نزدیک خانم درخشنده آمد و گفت که " مهمان ها رو نشوندم این دو تا بلیط اضافه اومد" و خب طبیعی
... دیدن ادامه ››
بود که خانم درخشنده هم آن دو بلیط را به ما دادند! اگر چه دو بلیط جدای از هم و دو جای مختلف سالن بود. اما یکی از قسمت های خوب سالن نصیب ما شد و بلافاصله هم فیلم شروع شد و دیدن فیلم آن هم به میزبانی کارگردان بسیار چسبید. البته بگذریم که سر ظهر بود و خانم بغل دستی من ساندویچ می خورد و من که ساعت ها در صف ایستاده بودم دلم ضعف می رفت.
پی نوشت: چند روز پیش قبل از تعطیلی مجدد سینماها، به دیدن فیلم خورشید در سالن اصلی سینما آزادی رفتم. روی هم حدود 20 الی 25 نفر در سینما بودیم. از دیروز هم که سینماها تعطیل شدند.