به نام نسیم تسلی بخش ابریشم خیالم
نقد تئاتر عمو قاتل به کارگردانی حامد شیخی
نویسنده نقد:علیرضا درشتی نژاد
در مسیر نابودی:
پس از تماشای تئاتر قصه های شهرزاد به روایت سنمار که کار قبلی حامد شیخی و گروهش(گروه تندیس)بود احساس کردم که پس از سالها گروه درستی در تئاتر ایران تشکیل شده که قابلیت نجات تئاتر ایران از این وضعیت أسف بار را دارد، در قصه های شهرزاد به روایت سنمار گونه های مختلف هنری مانند نمایش،موسیقی،ادبیات و تاریخ به درستی جریان داشت و کارگردان بدون اینکه به دام روشنفکر بازی های الکی بیفتد کار خود را به روی صحنه برده بود،تمامی بازی ها اندازه و داستانک های جاری در طول قصه به درستی پرداخته
... دیدن ادامه ››
شده بود.
تنها دلیل من از انتخاب تئاتر عمو قاتل برای تماشا کردن نام حامد شیخی و گروه تندیس به روی پوستر تبلیغاتی اثر بود و انتظار میرفت که نمایشی که حداقل نصف حسن های کار قبلی کارگردان و گروهش را داراست ببینم اما چیزی که در روز نمایش اثر مشاهده کردم بسیار بسیار دور از انتظارم بود،شاید بتوان گفت یکی از بدترین یا حتی بدترین تئاتر طول زندگانی ام را تماشا کردم و لحظه به لحظه تحمل لودگی های آن مرا عصبی تر میکرد.
عموقاتل مجموعه ی گردن کلفتی از بدترین
هاست،بدترین نمایشنامه،بدترین بازی ها،بدترین اجرا و کارگردانی و کلی بد ترین های دیگر که در حوصله ی خوانندگان این نقد نمیگونجد.
۱.بد ترین نمایشنامه: فاقد قصه و خلاقیت و منطق داستانی و روایی،نه کلاسیک است نه مدرن و نه پست مدرن در واقع اصلا درین جا ما با نمایشنامه ای طرف نیستیم در کل سه چهار خط نوشته لوس است که به شوخی های شنیع دل بسته و توقع دارد نام کمدی را یدک بکشد ولی خیلی کوچیک تر از این حرف هاست.
۲.بد ترین بازی ها:تنها بازی قابل قبول کار نقش خود حامد شیخی است که اندکی مخاطب میتواند با آن ارتباط برقرار کند مابقی بازیگران تنها تلفیقی تهوع آور از لودگی،پلشتی و ابتذال هستند.گویی تنها چیزی که برای آنان بی اهمیت است مخاطب نمایش است و عوامل پشت صحنه برای آنان اهمیت بیشتری دارند زیرا در طول پخش کار بازیگران کلمات نامفهومی میگویند و عوامل پشت صحنه که بر اثر بی مخاطبی کار روی صندلی تماشاچیان نشسته اند قهقه میزنند،در این هنگام مخاطبی که از شدت لوس بازی های کار به ستوه آمده در شگفت است که اینها به چی میخندند؟
بدترین اجرا و کارگردانی:روزی منتقدی در مجله کایه دو سینما درباره ی فیلم نورزمستانی اینگمار برگمان نوشت که آقای برگمان دچار توهم مولف بودن شده و دارد ادای برگمان را در می آورد،برگمان از این نقد استقبال کرد و در مصاحبه ای که در اواخر عمر خود انجام داد به خبرنگار گفت:زمانی که یک هنرمند به جایی برسد که بخواهد ادای خود را در بیاورد محکوم به نابودی است،تارکوفسکی زمانی نابود شد که خواست ادای تارکوفسکی را در بیاورد،فیلینی زمانی بی ارزش شد که خواست ادای فلینی را در بیاورد ولی کوروساوا هیچوقت نابود نشد زیرا هیچ موقع نخواست ادای کوروساوا را در بیاورد.
حال من میگویم حامد شیخی در مسیر نابودی قرار دارد زیرا میخواهد ادای حامد شیخی را در بیاورد، اینکه کارگردان توهم مولف بودن را داشته باشد و فکر کند که اگر آغاز و پایان تمامی نمایش هایش یکسان باشد نشانه ی خوب بودن کارش است اشتباه بزرگی است و ثمره ای جز نمایش عموقاتل که سراسر اشکال و خطا است را ندارد.
طبیعیست که در این وضعیت کرونا تئاتر هم مانند خیلی از مشاغل رونق سابقش را از دست داده و کارکنان این رشته دچار مشکلات فراوانی هستند اما این امر نباید باعث شود که کار های بی محتوا و شنیعی مانند عمو قاتل را به روی صحنه مقدس هنر عرضه کنیم و از مخاطبی که در این وضعیت مارا تنها نگذاشته توقع داشته باشیم که چنین آثار ألکنی را از ما بپذیرد.
ارزشگذاری تئاتر از ۴نمره:بی ارزش