از آنجا که نقد، ذاتی هر اثر هنری است، تصمیم دارم به دور از اظهارات جانبدارانه یا مغرضانهای که متاسفانه دامنگیر فضای نقد در صفحات مجازی از جمله قسمت نظر کاربران تیوال است، یادداشتی درباره «ساحل پولاد» که به هفته آخر اجرا در تالار محراب رسیده، بنویسم.
معرفی:
نویسنده و کارگردان اثر کوشیده است بهجای استفاده از دیالوگ و تبادل کلام، تنها از طریق عناصر بصری مانند نور و حرکات بدنی بازیگران (پرفورمرها) و عنصر مهم شنیداری یعنی موسیقی که توسط ارکستر سازهای زهی و بعضاً تکنوازیها ارایه میشود، حس مخاطب را برانگیزد. بنابراین، دغدغه «فرم هنری» وجود دارد. اینکه اثر تا چه حد به فرم رسیده باشد، طبیعتاً به میزان موفقیتش در برانگیزانندگی حس مخاطب برمیگردد.
قاعدتاً توضیح مفاهیمی مانند آفرینش، مرگ، سوگ، هوس، خیانت و ... وظیفهی هنر و تئاتر نیست، اما القای حسی که این مفاهیم دربردارد همان چیزی است که از هنر برمیآید.
به داوری من، «ساحل پولاد» در غالب مواقع با انتخاب موسیقی مناسب که به صورت زنده توسط نوازندگان و با رهبری خوب ارکستر اجرا میشود و هماهنگی در خور توجه با حرکات بازیگران دارد، و همینطور طراحی قابل قبول حرکات کنشی و واکنشی توسط کارگردان، از پس کار برآمده است و حتی در مواردی به فرم اصیل نزدیک شده است که با توجه به جوان بودن کادر این نمایش و کارگردان آن، و به ویژه حرکات فوقالعاده برخی از بازیگران جوان، بسیار تحسین برانگیز است.
تجربهی کم
... دیدن ادامه ››
و نیز استفاده از کودکان خردسال در نمایش، ناهماهنگیهایی را پدید آورده که البته باتوجه با محدودیت فضا در محل اجرا، قابل اغماض است.
استفاده از موسیقی راک و متال در یک یا دو اپیزود، آن هم به شکل پلی بک و غیر زنده، ظاهراً به قصد القای مفهوم مطلوب آن اپیزود خاص صورت گرفته است که البته به نظر من نقطهی ضعف اثر می باشد. معتقدم با استفاده از پتانسیل سازهای موجود در ارکستر میشد از موسیقی جایگزین بهره برد و با کمک اجرای زنده ارایه کرد. به ویژه که به گمان من یک اثر هنری، برای ایجاد حس هنری، به مولفههای مکانمند و زمانمند بودن نیازمند است. اجرای موسیقی زنده در این نمایش، اگرچه ایرانی نیست و حس کلاسیک دارد، ولی با لحنی شرقی (به ویژه در برخی از اپیزودها) ارتباط محکم مخاطب با خود را حفظ میکند. اما پخش پلی بک موزیک پروگرسیو راک و متال، مخاطب را به وادی دیگری پرتاب میکند که به انسجام اثر لطمه وارد کرده است. اگر چه این موسیقی سازهای الکتریک در فردیت خود و مجزا از نمایش مورد بررسی، بسیار زیباست.
داستان گویی در تئاتر بدون دیالوگ کار دشواریست اما انسجامی که موسیقی و حرکات نمایشی بازیگران در اکثر اپیزودها ارایه میکند، صرفنظر از ضعفهایی که گفته شد، این کمبود را تا حد زیادی جبران کرده است.
در خاتمه، «ساحل پولاد» به عنوان نخستین تجربهی اینچنینی کارگردان و غالب بازیگرانش، اثری در خور توجه است، آن هم در حوزهای که کمتر در عرصهی نمایش ایران آزموده شده است.
به خوانندگان این یادداشت قطعا پیشنهاد میکنم که «ساحل پولاد» را تماشا کنند و از شنیدن موسیقی خوب و پرفورمنس زیبای اجرا کنندگان آن لذت ببرند.