در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | پرستو جمشیدی درباره نمایش بچه: عجب غمی داشت.... صدبار اشک و بغض قورت دادم و بشدت یاد تئاتر نامه‌های ع
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 04:54:50
عجب غمی داشت.... صدبار اشک و بغض قورت دادم و بشدت یاد تئاتر نامه‌های عاشقانه از خاورمیانه افتادم. ولی اون بیشتر احساساتمو درگیر کرد. امشب اونقدر ... دیدن ادامه ›› احساساتی و گریه‌آلود نشدم.
یه کم نمایش کند پیش رفت و می‌شد زودتر و سرعتی‌تر تمومش کرد
ولی بازی‌ها
دیالوگ‌ها
همه چیز خوب بود
دمشون گرم.
پیچیدگی کار زیاد نبود فقط تمرکز روی دیالوگ و خون به جیگر کردن مخاطب بود با غم توی نمایشنامه. به‌هرحال من کار رو دوست داشتم. جای تک تک شخصیت‌ها رنج کشیدم. با هر سه تا زن زاییدم و سقط کردم و جونمو گرفتم کف دستم که یه بچه رو نجات بدم. که نمی‌دونم این نجات بود یا بدتر به رنج انداختنش؟ با مترجم دلم سوخت و نمی‌دونستم طرف کدومو بگیرم. طرف زن‌ها باشم یا طرف بچه یا طرف بازپرس؟ مخصوصا وقتی که رنج بازپرس برام هویدا شد و دلم می‌خواست طرف اونم باشم و بخاطر رنج‌های اونم زار بزنم....

از رنجى خسته ام که از آنِ من نیست
بر خاکى نشسته ام که از آنِ من نیست
با نامى زیسته ام که از آنِ من نیست
از دردى گریسته ام که از آنِ من نیست
.....