گفتن از چیزی که نیست اما هست
از نچیزی که هم هست و هم نیست از لامکان از نادیدنی از عدم کار راحتی نیست اما دراین نمایش تلاش ستودنی ای برای نزدیک
... دیدن ادامه ››
شدن به این مفاهیم انجام گرفته بود ، برای من که تا پیش ازاین مسائلی این چنینی رو در عرفان و شعر و کتاب دنبال کرده بودم به روی صحنه اومدنش اتفاق قشنگی رو درونم رقم زد ..سکوت های بجا ، فرصت دادن به مخاطب برای هضم و قرارگرفتن درفضایی که اثر راجع بهش حرف میزنه بسیار انتخاب درستی بود
نمایش برای من مثل مراقبه ای بود که زمان رو در طول نمایش فراموش کردم ...باهرسکوت باهر فرو شدن فروشدم به درونم ، سایه م رو نگاه کردم
صداشو شنیدم ..فرم نمایشی کاملا متناسب با مفهوم اثر بود ..
آهستگی و کندی ای که در نمایش در حرکات بازیگر ها وجود داشت
بسیار به باشیدن و بودن در لحظه کمک میکرد ..در سکوت بودنِ نمایش بدون هیچ دیالوگی مارو به یک مشاهده کننده و سِیر کننده در درون تبدیل میکرد .تماشای گفت و گوهای ذهنی ای که اغلب ما داریم ..تضادهای درونی ! ستیزه های درونی ...
و تنها راه رهایی ، رسیدن به یگانگی وجود هست ..رها کردن سایه که خود وهمیست حاصلِ حرکت باطل ذهن به دور خودش .
در پایان ما سامورایی رو میبینیم که بدون ساز ، مینوازه و بدون شمشیر هاراگیری (خودکشی) میکنه که برای من اشاره به این معنا هست که
ازبین رفتن سایه شروع زندگی ابدی هست ، حداقل فهم این نکته که
عمل در بی عملی ، انجام در بی انجامی و بودن در نبودن (نبودن سایه )
شکل میگیره . با برداشت من سامورایی در انتها به نیروانا میرسه
و از پل گذر میکنه به بی زمانی میره .
اشاره به مفاهیم عمیق عرفان در جای جای نمایش دیده میشه
و تمام اجزای نمایش در یک پیوستگی و یکپارچگی در خدمت مفهوم جلو میره .
خسته نباشید به همه عوامل و جناب مساوات