Iتاتری در ایرانشهر دیدم با نام مخاطب.
با کارگردانی جابر رمضان.
کار متفاوتی بود. بازیگرانش داخل جمعیت بودند. لیلا رشیدی یک طرف،نگارجواهریان، آن طرف.علی باقری و جابر رمضان هم لای جمعیت.
موضوعش تجاوز بود. و گفتگو در باره اتفاقاتی که زیر پوست شهر جریان دارد. نگاه به به این موضوع از زاویه گل درشت ترین اتفاقات متجاوزانه بود. تجاوز محارم، برادر وخواهر و پدر و حتی کودک شیرخوار.
تلخ بود. این لایه خشونت اندک است. ولی اینکه تاتر تلنگر به آن بزند، براساس رسالت هشیار کنندگی جامعه شاید مفید باشد.
تلخ ها را نباید چشید. اما باید دانست که در کنارمان تلخی های تهوع آور وجود دارد.
متفاوت بودن شکلی کار در گفتگو با مخاطبان هم جالب بود. نمیفهمیدی که جزو بازی است یا نه. ولی خدایی. یک کمی تصنعی بود و نتوانسته بود با مخاطب تاتری خیلی تعامل کند.
بازیگران یکی یکی قهر میکردند و دعوا میکردند و صحنه را ترک میکردند.
آخرش تماشاگر میماند و حوضش.
از خانم رشیدی که هنوز
... دیدن ادامه ››
صحنه ترک نکرده بود، با اشاره سر پرسیدم، تمام شد.با چشم هایش اشاره داد که بله.
آن شب که من رفته بودم یک آقایی خیلی ناراحت بود. یک جورایی خودش را تاتر شناس میدانست.هی داد وفریاد می کرد که این تاتر مخاطب نیست. تخاطب است. من معنی حرفش را نفهمیدم.
تا پرچم تاتر در کشور بالا باشد، سایر هنرها هم رشد می کنند.