در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
مخاطبان گرامی، پیرو اعلام عزای عمومی، به آگاهی می‌رسد اجرای همه نمایشها و برنامه‌های هنری به مدت یک هفته از دوشنبه ۳۱ اردیبهشت تا پایان یکشنبه ۶ خرداد لغو شد.
با توجه به حجم بالای کاری، رسیدگی به ایمیل‌ها ممکن است تا چند روز به طول بیانجامد، لطفا از ارسال مجدد درخواست خودداری نمایید.
تیوال سیدمحمدعلی ابطحی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 13:57:48
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید

در تماشاخانه ملک تاتر متفاوتی دیدم. نامش تو هم بر نگشتی !
آقای شمس لنگرودی، در همان نقش شاعر در این تاتر بازی می کند و یک جا نشان می دهد قدرت جذب شعر بیشتر از موسیقی است. تاریخ زندگی این شاعر روی صحنه را در زمانهای مختلف می توان دید.
تم تاتر روی آوار شدن گذشته به زندگی فعلی است.
تک جمله های قشنگ‌و ادیبانه ای در لابلای کلمات بود.
با ابتکار خوب نویسنده و کارگردان، این کار فقط تاتر نیست. یک محفل ادبی است. شعر می خوانند. موزیک می زنند و خوش صداها با آواز دل می برند. وشب اهل جان را می سازد.
شعر شمس لنگرودی محور کار است.
به اهالی ادب و هنر توصیه میکنم حتما ببینید.
سالن پر بود.
ساعت ۹/۵ شب آغاز برنامه است.کارگردان آقای مهیار علیزاده و نویسنده خانم ساغر رجبی است.
با شاعر نامدار و لطیف سرای ایران و همسرش کلی در مورد خاطرات لنگرودیه حرف زدیم. شمس شاعر بزرگی است.

در تالار مولوی نمایش تاتر نقش هیتلر در آلبوم خانوادگی را در ساعت ۲۰:۳۰ دیدم.روز شمار دوخانواده به طور موازی پیگیری می شد.درد های مشترک.با ورود به حوادث سیاسی کشور وتغییر رفتار نسل ها به خصوص با وقوع انقلاب اسلامی و جنگ.
تعارضهای خانوادگی و ورود این تناقض ها به خانواده ها که دعوای هر تغییر نسلی است در این کار به طور روشنی به نمایش در آمده بود.
این بحران هویتی که در این تاتر به بحران انقلاب و جنگ بسنده شده در طول سالهای بعد به خصوص بعد از حضور نسل زد -نسل پس از اینترنت - خیلی جدی تر و فراگیر تر شده است.
خانم دلارام موسوی، کارگردان، جوان بود و اعضای جوانی را به دور خود جمع کرده بود و به همین دلیل به دور از افاده های چهره های مشهور با جان ودل بازی می کردند و به دل مینشست.
کل داستان ارتباط لا یتچسبکی البته به هیتلر داشت.
چسبکم الله فیک
۲۵ اسفند ۱۴۰۲
درود بر بامشاد اصلاحات.
۰۷ فروردین
مهدی
درود بر بامشاد اصلاحات.
🤣🤣🤣دهنتو
۰۷ فروردین
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش برهوت نوشته ی هارولدپیتنر با ترجمه یلدا واشقانی را در سالن تاتر شهرزاد دیدم. سالن شهرز اد انصافا کارهای خوبی روی صحنه می برد.
برهوت داستان تو در توی خاطره ها بود که نه به واقعیت می پیوست و نه گم می شد.همه چیز به برهوت می رسید. کار خوبی بود . آقای مرتضی نوری کارگردان بود و خانم روشنک کرمی وقایان رحیم مهر اندیش، حسن فضلی، سینا طباطبایی در آن بازی می کردند.
خبرنگار تلویزیون ZDF آلمان هم در همان جا در مورد تاتر در ایران با من مصاحبه می کرد. از مشکلات هنر و از قله هایی که هنرمندان با تلاشهای خودشان به آن رسیده اند حرف زدم.پرسید چرا تاتر این قدر دوست دارید؟ گفتم برای زنده بودنش.حس خوبی که بین مخاطب و بازیگر ایجاد می شود و نیز برای اینکه تاتر مادر هنرهاست.
در هر حال شب خوبی بود.دست هنرمندان درد نکند که روح در جامعه می دمند.۲۳-۱۱-۱۴۰۲

در تاتر شهرزاد کار قشنگ دجال را دیدم.ماجرای تلخ انسانهایی است که در حصرند که قرصهای جدید را روی آنان تجربه کنند و خودشان نمیفهمند در چه وضعیتی هستند و از این روزگارشان خوشحالند.
هر کسی هم که به کمکشان می آید و یا قیامهای مدنی وخیابانی و کم حجم هم که میکنند باز هم مورد استقبال مسخ شدگان زیر بار ارباب قرار نمیگیرند. هرکس از میان جمع حرکتی بزند ناپدید می شود.
پایانش هم که نمیگویم. همش به من اتهام اسپویل کردن میزنند.
تعداد زیادی هنرپیشه جوان دارد.
کارگردان حسین فردوسی است وتهیه کنندگانش خانم الیسا عبدویس وحسین کلبادی هستند.
قشنگ بود. خیلی همه جیغ می زدند. نمیدانم تاتر نمی شد آروم تر باشد یا تقصیر شناسنامه من بود.
شب ولنتاینی خیابانها این قد شلوغ بود که نگو.وسط راه ماشینم را پارک کردم، موتور گرفتم تا رسیدم ۲۵-۱۱-۱۴۰۲
با مهر و درود سپاس از شما بزرگوار 🙏🏼🌷
۲۹ بهمن ۱۴۰۲
ممنونم که مارو مهمون چشمای نازنینتون کردید🍀
۲۹ بهمن ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

از سیاره ای که همه چیز آن برنامه نویسی شده، یکی قصد می کند از کره زمین دیدارکند.
از انسانهای مختلف در روی زمین تراپی میکند.
یکی نسل زد وبیرمست. دیگری مدیرعامل وعیاش.یگی آرایشگر و بی خیال. وچند نقش دیگر که حکایت از درهم ریختگی ذهنی و آشفتگی انسانها دارند و هنرمند سردرگمی که راهش را پیدا نکرده و درنهایت مرگ که راز سر به مهر نیستی ونابودی است.
این خلاصه ای است از نمایش بسیار قشنگ سیاره آدمها که در سالن دا با تهیه کنندگی بورژین عبدالرزاقی و نویسندگی واجرا و کارگردانی عالی سرکارخانم کیمیا نوری دیدم.
به نویسنده گفتم کاش حداقل یکی کمی امیدوار در بین ژانرهای شما هم‌بود که از این کره ما این قدر تلخ گزارش ندهند.
بازیگران خوبی داشت و از کارهای زیبایی بود که دیدم.
بعد از بازی هم به همراه عوامل و بخشی از تماشاچیان عکس یادگاری گرفتیم.
تاتر دوباره جان تازه ای گرفته است
واقعا جا داره یکی به این سیاسیون بگه دچار توهم دانایی شدیدی هستید. شما از هنر چه چیزی میفهمید مطمئنا به همان اندازه که سیاست میفهمید
۱۹ آذر ۱۴۰۲
ممنون از حضورتون 🙏🏻🌹
۱۹ آذر ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در سالن ناظر زاده کرمانی خانه نمایش ایرانشهر تاتر معجون السلاطین را دیدم.
با مزه بود .جوری نوشته بودند که نباید فکر میکردیم‌سیاسی است. اما نمی شد!
یکی از شاهان قاجار در حال مردن است و چند نفر از اطرافیان در حال دعوا برای جانشینی دست به هرکاری می زنند و در نهایت ضعیف ترینشان یشترین شانس را پیدا می کند.
بیشتر نمیگم که اسپویل نشود.
نویسندگان: پیام سعیدی، محمود خسروپرست
کارگردان: سعید زارعی
تهیه‌کننده: ... دیدن ادامه ›› میثم احمدی
عکس‌ها از کیارش مسیبی
و صادق برقعی، علی محمودی، نیما سیاری، رشاد معینی، عرفان محمدی، میثم نوروزی، علیرضا حق پرست بازیگران نمایش هستند
۱۴ آذر ۱۴۰۲
۸ اردیبهشت ۱۴۰۲

بعداز مدت‌ها دعوت شدیم تئاتر.
با فریده و محمدرضا غفاری و با امیرعلی صالحی به خاطر تولدش رفتیم.

تئاتر کافه کات.
روایت رادیکال از آزار زنان و ‌انتقام‌گیری زنان.

کار قشنگی بود که تم زن‌زندگی‌آزادی داشت و بیرون صحنه صدای درگیری‌های این ایام وجود داشت.

اگر چه کار طولانی بود اما در ادامه رنج‌های ... دیدن ادامه ›› زنان هموطنمان بود که در این چند ماهه اخیر ظهور بیشتری داشت.

زنان این بازی در تله یکی از تجاوزگران سریالی که در بیرون و در فضای مجازی، حقیقتش نقل شده بود گرفتار آمده بودند.
بازیگران خوبی داشت.

"کافه کات" از چهارم اردیبهشت، هر شب ساعت ۲۱ و ۴۵ دقیقه در سالن استاد سمندریانِ تماشاخانه ایرانشهر، به مدت ۲۵ شب روی صحنه خواهد رفت.
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۲

دیشب بلیط خریدم و رفتم تئاتر «مکبث‌ زار» را دیدم.

لذتی می‌برم از دیدن تئاتر.

در داستان مکبثِ معروف شکسپیر، نفس قدرت عامل جاه‌طلبی و طغیان است.

در این نمایشنامه که در سالن اصلی تئاتر شهر تهران اجرا می‌شود ابراهیم پشتکوهی همان روایت را به بندرعباس کشانده و مکبث بومی ساخته که مکبث ... دیدن ادامه ›› به قصد خیر و نجات ملت، شاه قبلی را نابود می‌کنند و خود بدتر از قبلی می‌شوند.

تم سیاسی‌ای که خیلی آرام از گردنه رد شده‌است.

متأسفانه گویا ذات قدرت چنین است که هرکس به آن جایگاه می‌رسد اگر بدتر از قبل نباشد، همان راه را طی می‌کند.

تئاتر «مکبث زار» این شب‌ها در ساعت ۱۹:۳۰ در تئاتر شهر به اجرا می‌رود.

بازی‌ها خیلی خوب بود و کلا فضای خوش رنگی داشت.
شاعر خوش قریحه ایران عبدالجبار کاکایی هم بود.
۱۲ خرداد ۱۴۰۲

آخر هفته ای به دعوت آقای حیدری پور، کارگردان تاتر قصه های در گوشی که با همان سبک نوشته های همیشه امیر رضا کوهستانی، استاد تاتر ایران نوشته شده بود، رفتم.
جوانی تنها، بریده از دنیا، در میان همسایگانی زندگی می کند که بسیار علاقمند است از زندگی شان سر در بیاورد و عقده های زندگی خود را بر همسایگان و دوستانش خالی کند.
دختری هم که جوان می داند از همه بد تر است، به نصیحت و تراپی او می پردازد.
دیالوگها قصه تلخ جوانی است.
بازیها وکار، آدم را با خودش تا اعماق واقعیتهای جامعه پیش می برد.
این نوشته کوهستانی هم در نزدیک دانشگاه است و مرتبط با دانشجویان و همگنی درس و عشق وارتباط وتنهایی است.
ایمان دبیری و مرجان آقا نوری باز می کنند و ساعت یک ربع به هفت در سالن سایه تاتر شهر اجرا می رود.
کار تامل برانگیزی است.
امیرمسعود فدائی، محمد شمالی، امیر مسعود و بهاره مکرم این را خواندند
مریم هادوی این را دوست دارد
< نظر مورد پاسخ، در دسترس نیست >
می‌دونی خیلی تلاش کردم نادیده‌ات بگیرم ولی دیگه خونم به جوش اومد!
ابله، یک هزارم اون بلاها رو تو زندان سر تو بیارن وسط میدون آزادی برهنه عربی می‌رقصی...
۱۷ آذر ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
۱۷ تیر ۱۴۰۲

وقتی محمد چرمشیر و شهرام‌گیل آبادی نویسنده های یک نمایش باشند خیلی نیازی به معرفی نیست.
امشب در تاتر ایرانشهر رفتم ۶۵۷ را دیدم.
داستان کولبری که ماشین خواب می شود و ده ها کار دیگر.
سیما تیرانداز همه این نقش را بازی می کند.
اتفاق مهم این نمایش اینکه تلخترین ماجراها را ضمن نمایشی شاد و پر آواز وشیرین و تعاملی ارائه می کند.
شکل نمایش هم متفاوت است. کافه ای است که تماشگران وسط آن نشسته اند
کارگردان دوست عزیزم شهرام گیل آبادی و در خرداد وتیر ساعت ۷ در ایرانشهر اجرا می شود
۲۵ تیر ۱۴۰۲

رفتم در تالار حافظ تاتر لحد را دیدم.
در مورد خشونت بود و ماجرای تلخ بابک خرمدین که پدر، پسر و دختر را با کمک مادر در همین تهران کشته بود.
تصا ویر ضبط شده ای هم داشت.در مورد کلی مساله خشونت. قبلا از من هم فیلم گرفته بودند. گفته بودم نگاه تمامیت خواهی که متولیان به ادیان دارند، می تواند دین را منبع خشونت معرفی کند. راه حل هم نگاه رحمانی به دین است. قبل تاتر پخش می شد.
تاتر خوبی بود. ماجرای بابک خرمدین پر زنگ بود.
خشونت تلخی در تاتر نبود. شاید بیشتر آموزشی بود. ضد ... دیدن ادامه ›› خشونت و خشم.
البته سعی کرده بود فضا را با آواز و بازیهای خوب بازیگران لطیف کند.
دیدنش را در این ایام پایانی توصیه میکنم
هرشب ساعت بیست وسی در تالار حافظ
به کارگردانی حسین حیدری پور

در سالن نمایش دا تاتر تاریخی «هزار کار کردیم تا مقبول باشیم» را دیدم
بر خلاف روال عادی این نمایش نقش منفی زنان در مشروطه، نهضت ملی، و دوران پرستو بازی فعلی را روایت کرده است.
زنان بی پناهی که در قلعه های ویژه زندگی می کردند و هروقت سیاست به آنان نیاز داشت، بی آن که بدانند سیاست چیست ، ابزار زنده باد، مرده باد سیاست‌چرخانان می شدند.
در هر سه مقطع مورد اشاره و همیشه در گذشته، حال و آینده.
از داستانها وبازیهای فولکلوریک ایرانی هم استفاده قشنگی کرده بودند. جو تنیجری به کار داده بود.
نویسنده وکارگردان حسین سخنور و بازیگران: مهلا زمانی، فاطمه تیمور پور،معصومه حسن زاده بودند
۲۴مرداد۱۴۰۲
ممنون از شما که تشریف آوردید و نظرگاه خود را انتقال دادید و اتفاقا برخی از آن‌ها، به زیرمتن مورد نظر اینجانب به عنوان نویسنده کار، خیلی نزدیک بود.
۲۴ مرداد ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ساعت بیست‌وسی رفتم تماشاخانه ایرانشهر برای دیدن نمایش «پناه‌کاه» به نویسندگی و کارگردانی فرید قادرپناه.

«پناه‌کاه» داستان چندلایه‌ای است در راستای بهم ریختن نظم موجود، شورش هدایت‌شده و تغییر قانون نابرابر و مساوات که در نهایت می‌بینیم شورشی‌ها هم وقتی به قدرت می‌رسند، قانون را فقط برای منافع خود می‌خواهند.
داستانی تکراری در سراسر دنیا.
دکور و موسیقی خیلی خوب و متفاوتی داشت. بازیگران نیز با اینکه کار دشواری روی صحنه داشتند اما همه خوب از پس آن برآمدند.
دوستانم فواد خراباتی مجری طرح و آوا فیاض مدیر مارکتینگ و روابط‌عمومی نمایش بودند
۲۰ مرداد۱۴۰۱
سپاس از حضورتون آقای ابطحی عزیز.
۲۱ مرداد ۱۴۰۱
درود و سپاس از حضور و همراهی شما جناب ابطحی عزیز.
۲۲ مرداد ۱۴۰۱
نمایش قضات، به دیدن ما هم بیاید جناب ابطحی.
ممنون
۱۵ بهمن ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
Iتاتری در ایرانشهر دیدم با نام مخاطب.
‎با کارگردانی جابر رمضان.
‎کار متفاوتی بود. بازیگرانش داخل جمعیت بودند. لیلا رشیدی یک طرف،نگارجواهریان، آن طرف.علی باقری و جابر رمضان هم لای جمعیت.
‎موضوعش تجاوز بود. و گفتگو در باره اتفاقاتی که زیر پوست شهر جریان دارد. نگاه به به این موضوع از زاویه گل درشت ترین اتفاقات متجاوزانه بود. تجاوز محارم، برادر وخواهر و پدر و حتی کودک شیرخوار.
‎تلخ بود. این لایه خشونت اندک است. ولی اینکه تاتر تلنگر به آن بزند، براساس رسالت هشیار کنندگی جامعه شاید مفید باشد.
‎تلخ ها را نباید چشید. اما باید دانست که در کنارمان تلخی های تهوع آور وجود دارد.
‎متفاوت بودن شکلی کار در گفتگو با مخاطبان هم جالب بود. نمیفهمیدی که جزو بازی است یا نه. ولی خدایی. یک کمی تصنعی بود و نتوانسته بود با مخاطب تاتری خیلی تعامل کند.
‎بازیگران یکی یکی قهر میکردند و دعوا میکردند و صحنه را ترک میکردند.
‎آخرش تماشاگر میماند و حوضش.
‎از خانم رشیدی که هنوز ... دیدن ادامه ›› صحنه ترک نکرده بود، با اشاره سر پرسیدم، تمام شد.با چشم هایش اشاره داد که بله.
‎آن شب که من رفته بودم یک آقایی خیلی ناراحت بود. یک جورایی خودش را تاتر شناس میدانست.هی داد وفریاد می کرد که این تاتر مخاطب نیست. تخاطب است. من معنی حرفش را نفهمیدم.
‎تا پرچم تاتر در کشور بالا باشد، سایر هنرها هم رشد می کنند.
‎با نوه ارشد رفتم یک نمایش (پرفورمنس) غریبی بنام ژستن را دیدیم.این کار در ساختمان قدیمی بیمارستان و زایشگاه امید که خرابه ای بود، عکسهایی از صدسال اخیر بود. که در این سه طبقه به دیوارها نصب بود.در خیلی از اتاقها دانشجویان هنر در مورد عکس قطعه های کوتاهی اجرا می کردند. جمعیت ولو در این سه طبقه بودند.موسیقی و عکس و هنرورزها و خرابه بیمارستان.
‎در تبلیغاتش نوشته بود تا آنجاکه می شد و گذاشتند. دلیلش هم این بود که در صد ساله اخیر به همه اتفاقات اشاره تصویری شده بود.از راه آهن سازی رضا شاه تا دوران پهلوی دوم و انقلاب و جنگ، ولی فقط در یکی از اتاقها یک عکس بدون تایتل از آقای خاتمی بود که حتی ننوشته بودند رییس جمهور سابق. این از مواردی بود که نگذاشته بودند.
‎گذر هنری زیبایی بود. نوستالژی عجیبی در این خرابه ها جریان داشت.
‎این کار زیبا و محتوایی وتاریخی کار هنرمند خوبمان آرمان طیران بود.سجاد افشاریان را در این کار و رامبد جوان را در سالن بغلی دیدم. کلی حرف زدیم.
‎همه قسمتهایش متفاوت بود. واقعا توصیه میکنم آن را ببینید.
سپاس و درود از لطفتان که آمدید و دیدید🙏🌹
۳۱ تیر ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
🎭
‎🔹در شرایط سیاسی سخت و اعصاب‌کُش این روزها، در راه منزل کشیدم به سمت سالن رزا در هفت‌تیر تا نمایش جنون محض را ببینم.
‎🔸ورود داده بودند که رسیدم. بلیط خریدم. ردیف ۱۲. وقتی نشستم، اجرا باید لب‌خوانی می‌کردم و دریچه‌های کولر هم یک ردیف جلوتر از ما را مستفیض می‌کرد. نمایش که شروع شد دوسه ردیف جلوتر صندلی خالی دیدم و پریدم روی آن. هم صدا و هم کولر را به قول شماها داشتم.
‎نمایش طولانی بود. ۱۱۰ دقیقه. همه‌اش در مرود مشکلات اجرای تئاتر بود. آن مشکلات که در اصل نمایش بود وقتی به مشکلات اجرا و بازبینی در ایران اضافه می‌شد و هنوز کسانی دنبال آن بودند، اسمش می شد جنون محض.
‎🔹یک ساعتی در دکور اصلی نمایش اجرا می شد. بعد کل دکور جا به جا می شد و یک‌ساعتی مشکلات پشت صحنه‌ی همان اجرا بود. کار قشنگی بود. بازیگر زیادی داشت و خوب هم بازی می‌کردند و از همه ژانرها در نمایش استفاده کرده بودند. من خانم پاوه‌نژاد و آقای‌میری را از قبل می‌شناختم. والبته مترجم وکارگردان معروفش، علیرضا کوشک جلالی.
‎این داستان توسط مایکل‌فرین نوشته شده.
‎🔸دمشان‌گرم که چراغ تئاتر را روشن نگه می‌دارند. استقبال خوبی هم از نمایش شده بود.
‎این نمایش تا آخر تیر از ساعت ۲۰ در سالن عرفان میدان هفت‌تیر - اول سمیه به روی صحنه می‌رود.

‎#تئاتر #جنون_محض
تیر۱۴۰۱
امروز این کار را ددیدم.. عذاب وجدان.اشتباه. فن آوری . چارچوبکار بود. بازیگرانی خوب. خنده و غم را خوب بازی کردند. خشونت بیش از حد نیازی گاهی وارد کار می شد.
۹ تیر ۹۸
چقد جالب بود که جملاتی در اون مشمئز کننده اونقدر عادی ادا میشد و این چقدر ترسناک و در عین حال بامزه بود!
مخصوصا اونجا که میرن کله پاچه میخورن بهتر از این نمیشد عادی شدن خشونت رو نشون داد:)))
۱۹ تیر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش بیشتر چشم نواز بود. همه چیزش از سالن تا دکور فوق العاده لاکچری بود. داستان قدیمی اش را هم خوب بازسازی کرده بودند.بازیها پر جاذبه بود. صدا خیلی خوب نبود.آن قدر زیادی لاکچری بود که دیگر رنگ و بوی تاتر نمی داد.جشن در اسپیناس برگزار کنند بهتر از تاتر است. والا به مولا
مزسی از دغوتشان
۲۹ خرداد ۹۸
این تاتر تکان دهنده را در ۲۲ خرداد دیدم. شجاعت قابل احترامی در این کار بود. یکی از شخصیتهای داستان بنام خانم ملک آرا را دیده بودم. خیلی تلاش میکرد. در دوران ریاست جمهوری.کمک ریادی کردیم برای عمل ایشان و در وزارت بهداشت هم دفتری تاسیس شده بود که پیگیر کارشان بود. اما آن سالها ترس زیادی از هم صحبیتی با آنان بود. من در دوران رادیو که ایشان پسر بود هم دیده بودم. دلسوزانه پیش همه میرفت تا اثبات کند مجموعه های مختلف آنان منحرف نیستند.
خدا رحمتش کند. فوت کرد.
در هر حال رنج پنهان سختی را به نمایش در آورده بودند.
ایکاش مسئولان وزارت بهداشت این کار را ببینند.
از خانم ساناز بیان هم به خاطر لطف پایانی شان ممنونم.
بلیطی که خریده بودم ردیف نهم بود. روبروی کولر سالن. کت فرید مدرسی را که باهم رفته بودیم گرفتم روی سرم انداختم. والا. هیکل ماشالا درشت من باعث شد که جلو باد به فریده دخترم را بگیرد.
خنکای ختم خاطره، از آن جنس نمایش هایی است که بدون کوچکترین تردیدی توصیه به دیدنش میکنم.
بازیهای خوب، به خصوص بازی بانوی بزرگ سینمای ایران، خانم معتمد آریا، و نویسندگی و کار گردانی حمید آذرنگ بیننده را مدهوش می کند.
آقای صالحی وزیر ارشاد هم به دیدن نمایش امده بود. باهم رفته بودیم پشت صحنه.
نمایش پیرامون یک شهید بود و اتفاقات و رنجهایی که در حاشیه یک شهید برای خانواده های آنان اتفاق می افتد.با خوانشی غریب و نویسندگی کم نظیر.
خدا خیرش بدهد. کناری من دستمال داشت. اشکی ریختیم که مگو. اشک برای مظلومیت آنها که از وطن دفاع کردند. اشک برای خانواده هاو اشک برای وضعیت امروز .
بعد از بازی وقتی خانم معتمد آریا از ادامه برنامه وجای اجرا برای آقای وزیر می گفت، به خاطر اشکی که از همه گرفت آقای ایرج طهماسب پیشنهاد داد که در تکیه هم می شود برگزار کرد. من هم گفتم صد تا خطبه وخطابه وبیانیه های رسمی نمی تواند به اندازه این تاتر دلهای ایرانی را همدل با شهیدان دفاع مقدس کند.
واقعا یک تاتر بی نظیر بود . ببینید.
ساعت بیست و بیست ودو در تماشاخانه ایرانشهر
۱۴دیماه ۹۷
تیاتر در تکیه به خاطر اشکی که ریخته شد ؟ !!!
به کدام توهین شد؟ به تکیه ؟ تیاتر؟ یا اشکهایی که ریخته شد ...
۱۵ دی ۱۳۹۷
آقای یزدانی عزیز جواب شما گزینه هیچ کدام است. شوخی بود. کنایه ای از کمبود سالن تئاتر
۱۵ دی ۱۳۹۷
سرکار خانم فیاض عزیز افتخاری بود که برای بار دوم به دیدن کار آمدم . امیدوارم که همان شوخی که فرمودید بوده باشه و بنده به اشتباه قضاوت کرده باشم . خسته نباشید بابت اجرای درجه ۱ همه بازیگران کار.
۱۶ دی ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید