تقصیر خودم نیست، تصویر ذهنی من از دوران پهلوی و قجری رو علی حاتمی برام ساخته. هر سکانس و پلانی که از این سریال میبینم، ذهنم رو مثل یویو میبره به هزاردستان و سلطان صاحبقران و کمال الملک و بر میگردونه.
شایدم به خاطر تصویر زشتیه که محمد رحمانیان با چخوف ساد از خودش تو ذهنم ساخته که نمیشه لذتی ببرم. با اون خامه ی قلم شکر امیزش!
باید بگم تا جاییکه من میدونم خامه خودش یعنی “قلم” حالا چرا شده “خامه ی قلم”، من بی خبرم!
با ورود مالناوار لیلا حاتمی دیگه نمیشه علی حاتمی رو از ذهنم بیرون کنم. نمیتونم تصمیم بگیرم اگه هنوز زنده بود بازم یه سریال ناب و موندگار بهمون هدیه میداد یا اینکه اونم یه چیزی شبیه همینا تحویل میداد. هر چند که به چشم من همه ی این سبک سریالا روی گُرده ی آثار حاتمی سوارن.
البته که تا اینجا این سریال خیلی شبیه فیلم “عیالوار” ساخته پرویز نوری هم هست…
گویا همچنان باید چشم به راه و در حسرت یه سریال ایرانی دلچسب و خوش ساخت موند…