نمایش سوم ماه می به نظر " من " واقعا متوسط بود ، توقع من با توجه به بازیگران کار خیلی بیشتر بود
میخواستم خیلی خلاصه بگم اما دیدم نمیشه
... دیدن ادامه ››
:)
طراحی صحنه ، طراحی لباس ، بازی آقای پیرزاده و بعضی جاها بازی آقای رستمی خوب بود
فقط همین : )
اینکه صحنه به دو قسمت تقسیم شده و همزمان در سمت راست در آمریکا اتفاقاتی میفته و در سمت چپ خانواده در حال بحث کردن در آلمان ، باعث میشد تمرکز کافی رو اجرا نداشته باشم. حتی یک جاهایی به نظرم از دست خودشونم (در اجرا) در میرفت . به نظرم هماهنگی تو این موضوع سخت بود اما خب من تماشاگر نتونستم به تنهایی رو یک صحنه تمرکز کنم.
و مشکل بزرگ تری که داشتم با نمایش ، وجود موبایل ، تماس تصویری در زمان هیتلر!
راستش هرچقدر سعی کردم خودم رو قانع کنم این موضوع لطمه ای به داستان و اجرا نزده نتونستم. برای من کار رو غیر قابل باور میکرد. نماد های ایرانی کار زیاد بود. مثل پوشیدن لباس مشکی در زمان مرگ ، نحوه تسلیت گفتن، حتی اون لحظه ای که الزا از آشپزخونه در حال مکالمه تصویری بود چه آشپزخونه ایرانی بود به به :)
شاید منطق کار از این خلاقیت ها به این خاطر بود که میخواست بگه دارم درباره حال حاضر صحبت میکنم و منظورم دقیقا تویی ایرانی عزیز : ) شعارهای داستان ، شغل مارتین و ترفیع درجه اون کاملا درک کردنی بود و میشد فهمید درحال طعنه زدن به وضعیت جامعه حال حاضره ، اما کاش متن وقتی خوبه ، اجرا هم همون قدر خوب باشه.
تایم نمایش هم طولانی بود برای "من"
و اینکه کار به نظرم کمدی نبود ، یک سری جملات تو دل داستان گفته میشد که برای من به اندازه یک لبخند بود . احساس میکنم هدف کار هم کمدی نبود.
در کل اجرا نتونست روح من رو با خودش ببره وسط صحنه و من رو درگیر خودش کنه.
امیدوارم شما از دیدنش لذت ببرید 🌺
خسته نباشید به عوامل و بازیگران این نمایش 🌺