نمایش سندروم هملت یک نمایش آوانگارد و بسیار اثرگذار و دارای ویژگیهای استتیک قوی است. متن و کارگردانی و بازیگری همه قوی و چند لایه است... اما اجازه میخواهم نقد خودم را هم مطرح کنم که تنها نظر من است و شاید نادرست باشد... هملت این اجرا ربط چندانی به هملت شکسپیر ندارد چرا که از شخصیت هملت در این نمایش جز نامی باقی نیست. گویی شیطان یا چهره دیگرش لوسیفر با احضار پدر و شکنجه او و هملت سعی در تخریب کاراکتر ایشان دارد. هملت شکسپیر قربانی خیانت عمو و مادرش و توطئه قتل پدرش هستند که به مرگ عشق زندگی هملت؛ افیلیا نیز مینجامد و هملت سعی در رسوا کردن عموی قاتل پدر دارد که با شمشیر زهرآلود عمو مسموم میشود و در آخرین لحظه زندگی انتقام پدر را میگیرد. هملت نه شخصیت خشن و تجاوزگر دارد، نه چهره شهوتران، نه آزار دهنده دیگران... او به مردم، پدرش و خودش عشق میورزد. پس این سه چهره یا شخصیت نمایش هیچکدام هملت نیستند. آنها بیشتر شبیه کلادیوس گرترود و پلونیوس هستند... کسانی که آدمخوارند (دستهای بریده) و خون مردم را مینوشند. شاید کارگردان میخواهد ازخودبیگانگی هملت های نسل جوان را در دنیای صنعتی و سلطه سرمایه نشان دهد، اما آیا اثری از ستیز و نبرد نسل جوان با لوسیفر دوران ما نشان داده میشود؟... اگرهم باشد کمتر از آنچه هست که در جامعه جریان دارد... البته نمایش سندروم حاصل تخیل توانا و بازیهای ستودنی گروه شماست که باید به کار هنرمندانه شما ستایشگرانه درود گفت...