هیچ کس نیست که بر داغ هنر ناخن نیست
چه ضرورست که ما داغ هنر تازه کنیم
منت باده به صد رنگ برآورد مرا
چهره خویش به خوناب جگر تازه کنیم
آن سبکسیر حبابیم درین بحر محیط
که به هر چشم زدن رخت دگر تازه کنیم
این غزل آن غزل خواجه نظیری است که گفت
سینه بر برق گشاییم و جگر تازه کنیم