وقتی حرفی برای گفتن نباشه مجبوری با ابتذال و حرفها و شوخیهای های جنسی ی نمایش رو صحنه ببری که اینقدر ضعیفه که بازم به تعداد انگشتهای دست تماشاچی داشته باشه و آخرش هم با جمله کلیشه ای و تکراری (در این شبهای تاریک و سیاه که حال دلهامون خوب نیست امیدوارم خوشتون اومده باشه) نمایشتون رو تموم کنید ، متاسفم برای فرهنگ و هنر این مملکت که کارش به اینجا رسیده