در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | mohammad mahdi ahmadpour درباره نمایش قضات: نمایش ضعیف بود چون نویسندگی ضعیفی داشت. نمیخوام فقط همینو بگم و بدون ا
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:19:22
نمایش ضعیف بود چون نویسندگی ضعیفی داشت. نمیخوام فقط همینو بگم و بدون اینکه زحمت توضیح دادنشو بکشم صفحه رو ببندم برای همین سعی میکنم توضیح بدم. ... دیدن ادامه ››
آیا آدم خاصیم؟ نه. آیا نظرم مهمه؟ احتمالا نه ولی چون حس میکنم شنیده میشه بیان میکنم.
همونطور که گفتم بزرگترین ضعف کار نویسندگی بود. اگر کنارتون یک غریبه بشینه و از روز بدش بگه به احتمال زیاد احساس ترحم میکنید. اگر داد بزنه و کل احساساتش رو مثل دیوانه ها بریزه بیرون شما دیگه احساس همدردی نمیکنید. از روی نگرانی یا شاید دلقک بازیش میخندید و جاتونو با یکی دیگه عوض میکنید.
اتفاقی که خیلی در این نمایش برای تماشاچی ها اتفاق میوفتاد و دلیلش یک چیز ساده بیشتر نیست. شما تا زمانی که فرد کنارتونو نشناسید برای اشک هاش، فریادهاش و دیوانه بازیاش تره خورد نمیکنید.
یک مثال دیگه. اگر مادتون گریه کنه و فریاد بزنه چون پدرتون بهش خیانت کرده شما در آغوشش میگیرید. گریه مادرتون تن و بدنتونو میلرزونه چون 1: شما مادرتونو خوب میشناسید 2: دلیل گریه کردنش رو درک میکنید. اشک میریزید و میخوایید پدرتونو بکشید. اما برای همسایه شما که به در میکوبه مادرتون جز یه زن دیوانه که قصد ساکت کردنش رو داره بیشتر نیست. نه مادرتونو میشناسه و نه دلیل گریه کردنش براش مهمه. تنها چیزی که براش مهمه خواب بعد از ظهرشه.
همه این ها برمیگرده به شخصیت سازی. داستان پر از شخصیت هایی هست که نمایش هیچ زمانی برای شناختشون به ما نمیده. باهاشون زندگی نمیکنیم، بچگیشونو نمیبینیم، عاشق شدنشونو، خواسته هاشونو، علاقشونو، هدفشونو... هیچ! یه مشت غریبه که اگر شانس بیاریم میون گریه ها و فریاد های آزار دهندشون یه ذره از زندگیشون بفهمیم. میشیم همون بنده خدای داخل اتوبوس که مجبوره به خاطر اینکه صندلی های دیگه پر شده کنار غریبه دیوانه بشینه و درحالی که تظاهر میکنه جرف هاشو میفهمه با خودش دعا کنه که زودتر از شرش خلاص بشه.
احسان مشعل چی، سپهر و امیر مسعود این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید