بنظرم در نمایش باغ آلبالو مرز میان تراژدی و کمدی به باریکه ی مویی می مونه...البته رویکرد کارگردان جنبه ی تراژیک اثر رو بیشتر نمایان میکنه...فضایی که گاه خنده ای به لبم میاورد و بلافاصه منو به فکر فرو می برد...وقایع مدام با یادآوری خاطرات گذشته ساکنین باغ همراه بود.گویی حال و آینده در هاله ای از مه و ابهامست و بیشتر آنچه خوشایند حال افراد بود آن بود که دیگر نیست شده و خاطره ای برجای گذاشته بود.در این فضای مه آلود بمرور خدمتکار،صاحبخانه ی اربابان خود میشد و این زوال و جابجایی بیشتر منو در فکر فرو برد.این نمایش در ذهنم علامت های سوال بسیاری رو حک کرد که مدت ها برای رسیدن به پاسخش باید تأمل کنم.باری دو بار به دیدن نمایش رفتم و بی نهایت لذت بردم.از استاد میکائیل شهرستانی بخاطر خلق این همه زیبایی سپاسگزارم