در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | poorya karami درباره نمایش پروانه و یوغ: نمایشی که سرشار از تضادهاست چه در کارگردانی چه در بازی‌ ها و چه در
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 15:54:56
نمایشی که سرشار از تضادهاست
چه در کارگردانی
چه در بازی‌ ها
و چه در بهره‌ گیری از امکانات صحنه
لحظه‌ هایی که میخ‌ کوبت می‌ کنه
و لحظه‌هایی که برعکس نمی‌دونی هنوز توی همون نمایشی یا نه...
نمی‌دونم شاید اگر اجرا یکدست شود و نقاط ضعف کار برطرف شه، اجرای خیلی خاص و خوبی بشه..
در کل من بازی‌هارو دوست داشتم.
لباس و گریم هم خیلی خووب بود..
موسیقی در تناقض بود گاهی خوب گاهی بد
نور با اینکه در طراحی رنگ و اختصاص ... دیدن ادامه ›› به هر صحنه خوب بود و فضای نقاشی‌ های ونگوک رو نشون می‌ داد اما در روشنایی صحنه و شفافیت صحنه برای مخاطب دچار اشکال بود و بعضی از صحنه‌ ها در تاریکی اجرا می‌شد. به نظرم جانمایی نورها خوب نبود و باعث می‌شد صورت بازیگرها و یا بعضی از اوقات خودشون به خوبی دیده نشن.
موارد زیادی هست که می‌شه گفت و بحث کرد اما دلم می‌خواد درباره بازی‌ها صحبت کنم که در کل همه خوب بودن و بازی‌هایی که غافلگیرم کردند...
می‌خوام استناد کنم به نکته‌ای مهم : بگم که مهمه که نمایشی که در آن بازی می‌ کنید از چه سطح کیفی برخوردار باشه اما یه بازیگر توانمند همیشه و هر صحنه‌ ایی‌ رو به تسخیر خودش در میاره و در نمایش پروانه و یوغ این موضوع خیلی جالب به چشمم اومد..
بازم تاکید می‌کنم همه بازی‌ ها خوب بودن ولی این اجرا بهم یادآوری کرد آن جمله کلیشه‌ای معروف رو: «بازیگر مسلط و توانمند در یک صحنه کوتاه هم می‌ تونه بدرخشه و همه‌ رو تحت تاثیر بذاره» فرق نمیکنه نقشت کوتاه باشه یا بلند، فقط درست انجامش بده...
در نمایش پروانه و یوغ بازیگری سه نقش کوتاه از خاطرات و توهمات ونسان ونگوک رو بازی می‌ کنه... سه نقش خاص، بسیار متفاوت در رِنج‌های سنی کودک، زن، پیرزن...
این اتفاق بسیار سخت که هر بازیگر حرفه‌ای‌ رو به چالش می‌ کشه در این نمایش به درستی رخ می‌ده و برای برخی از تماشاگران حتی قابل تشخیص یا باور نیست..
مریم کیا بازیگر هر سه نقش با کودکی معصوم و اهورایی در صحنه ابتدایی به سراغ ونسان می‌ رود و این دو بازیگر صحنه‌ ایی تاثیرگذار رو در ارتباط و گفتگو باهم رقم می‌زنند. صحنه‌ ای که کلیدواژه‌های لازم رو برای رمزگشایی پایان نمایش در اختیار مخاطب می‌ ذاره و تماشاگر را به دیدن اجرایی خوب دعوت می‌ کنه.
در ادامه خانم کیا با دو نقش دیگر، یکی برصحنه و دیگری بر پرده نقره‌ایی به روی صحنه اومده و باز هم او را در ارتباط با لحظات بسیار مهم و تاثیرگذار از زندگی ونسان ونگوک می‌بینیم...
در دومین نقش پیرزنی‌ ست که صاحب همان هتلی‌ ست که ونسان در آن خودکشی می‌کنه. به نظرم بهترین صحنه این نمایش همین صحنه است که روایت خیره کننده و بازی تاثیرگذار بازیگر آن منو میخکوب جادوی این روایت کرد. تسلط بر نقش و تغییر حالت از گفتگویی نرم و راحت و مهربان با مخاطب به نگرانی، تشویش، اندوه و شک در پایان من و به نوعی تماشاگران را خیره به پرده، رها کرد. صحنه‌ای کاربردی که همه چیز آن درست بود و درست هم بازی شد. صحنه‌ایی که باید چند بار دید تا متوجه سختی نقش و ارائه راحت آن شد.
و نقش سوم، زن فاحشه که هرچند کوتاه بود اما با طراحی زیبا و ظریف توانسته بود از محدودیت‌ها عبور کرده و آنچه لازم است بدانیم و ببینیم را ارائه کند. دوست داشتم بیشتر این صحنه‌رو ببینم، چرا که چنین صحنه‌هایی به خاطر کاراکترهای جذابی نظیر فاحشه از قدرت تصویری بالایی برخوردارند. صحنه‌ای که هرچه بیشتر تناقض‌های ونسان و پریشانی اش که متاثر از جامعه بدرفتار با اوست را به تصویر می‌کشد و به نظرم باتوجه به اینکه در این صحنه نیز مثل صحنه ابتدایی ونسان در ارتباط با زن فاحشه بازی خوبی رو ارائه می‌کرد، موکد همان اهمیت ارتباط بین بازیگران و توجه به پارتنر است.. گویی تاثیر این دو بازیگر بر روی یکدیگر باعث رشد و ارتقا صحنه‌های‌شان شده بود.
در ادامه بازی روان و راحت یاشار بیک زاده در نقش تئو نیز چشمگیر بود... تنازی او با خنده‌هایش و احساسات فراگیرش نسبت به برادر بزرگترش و سردرگمی‌هایی که از ناتوانی در درمان و مراقبت از او به خوبی و ساده به تصویر می‌کشد همراه با طنزمایه‌ای ظریف که برای کاراکتر در نظر گرفته، تئو را متفاوت و دوست داشتنی می‌کند.
و البته ..... هم دو کاراکتر کم و بیش متفاوت‌ رو با بازی گروتسک گونه خود به خوبی ارائه کرده که گاهی تماشاگر را مابین خنده و ترس، شوخی و جدی نگه می‌دارد و صحنه‌هایی بسیار تلخ رو به خوبی اجرا می‌کند.
در کل بسیار سپاسگزار همه عزیزان و عوامل اجرا به خصوص تیم بازیگران این نمایش هستم...