"کابوس های تکرارشونده یک فرهنگ". شاید بهتر بود نامش این باشد. صور اسرافیل هایی که هنوز زنده اند. مستبدانی که هنوز حکم می رانند و روشنفکرانی که هنوز هم دلسوزانه سعی در درمان بیماری فرهنگی ملتی خواب زده دارند.
جایی از نمیشنامه، دهخدا خطاب به دانشجوی سابقش که اکنون سرهنگ شده می گوید: ...اگر حالا برای خودت کسی شدی و صدات به جایی می رسه، به اون گردنه گیرا بگو فکر به حال حشر و نشر این فرهنگ بکنن. پیش از اونکه موریانه باقیمونده هستی این مردم رو بجوه. و اگر جرآت نداری، ننگ بر من که نتونستم بهت شرافت و آزادگی یاد بدم!
با اینکه گاهی اوقات بیان نمایشنامه حالت کتابی به خود می گیرد اما پر است از دیالوگ ها و صحنه های تاثیر گذار. بازی ها روان اند و اجرای زنده موسیقی و آواز، لطف این نمایش را دوچندان میکند. تماشای این تئاتر را توصیه می کنم.
با تشکر از عوامل و بازیگران