در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
مخاطبان گرامی، پیرو اعلام عزای عمومی، به آگاهی می‌رسد اجرای همه نمایشها و برنامه‌های هنری به مدت یک هفته از دوشنبه ۳۱ اردیبهشت تا پایان یکشنبه ۶ خرداد لغو شد.
با توجه به حجم بالای کاری، رسیدگی به ایمیل‌ها ممکن است تا چند روز به طول بیانجامد، لطفا از ارسال مجدد درخواست خودداری نمایید.
تیوال | محسن محمدی درباره نمایش دوباره بازی: سلام نظرات من به عنوان مخاطب عادی: ۶از۱۰ ازین به بعد سعی میکنم امتی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 02:37:09
سلام
نظرات من به عنوان مخاطب عادی:
۶از۱۰
ازین به بعد سعی میکنم امتیاز بدم به نمایش ها که برای خودم نظرهام منسجم تر بشه.(تقسیم بندی ها نظر ... دیدن ادامه ›› شخصیه)
نمایشنامه:(۱.۵از۴)
۱.داستان: با اینکه شیوه روایت پراکنده بود ولی خب خلاصه مشخص بود. با شخصی مواجهیم که از بچگی زندگی براش بازی بوده! یا برعکس، زندگی اونو به بازی گرفته. بدون پدر بزرگ شده و در جوانی هم بدلیل مشکلاتش دست به قمار میزنه وقتی میبازه طغیان میکنه! ماشین طرف رو آتیش میزنه، خونه مادرش رو ازش گرفته، دوست دخترش به خاطرش زندان میوفته و خودش فرار میکنه! بعد چند ماه برمیگرده ایران(که عجیبه از مرز رد میشه). بعدش میاد میبینه خونه رو زدن خراب کردن، مادرش مرده، و تصمیم میگیره بره بت مرحوم رو زیر بگیره!(چرا؟ چون وقتی از مغازش دوبار دزدی کرده کتک بدی خورده)
۲.حالا مشکلاتم رو با نمایشنامه توضیح میدم:
نمایش شخصیتی رو نشون میده که به تهش رسیده و میزنه زیر همه چیز. زندگی براش۲۴ساعت های تکراریه. توی جعبه ی در بسته رنج گیر کرده و اون خرابی هایی رو بار میاره که بالا گفتم. خب اوکی. چرا من باید همدلی داشته باشم با این شخصیت؟ ته تهش، من میگم این شخصیت سرپرست و حامی نداشته از بچگی. بدون پدر بزرگ شده. (هر چند بنظر مادر بدی هم نداشته!) و دیگه حق خاصی بهش نمیدم.
یا سختی های زندگیش(آلزایمر مادر و فقر) اونو به ته رسونده.
و یا دم دستی ترین توجیه برای افراد طبقه فقیر علیه مرفه: اینکه ازین جیب به اون جیب!

۳.قسمت دیگه نمایش وقتی که شب میشد میخواست بفهمونه "مافیا" زده مارو سرویس کرده. سازمان ملل هم ابراز ناراحتی کرد و... خلاصه تحت سلطه ایم و مارو بازی میدن. عه پس مارو بازی میدید؟ ما به ته برسیم، زیرتون میگیریم!
اگه مقصود این بوده که ما با کسی که به تهش رسیده همذات پنداری کنیم، من با کیوان همچین ارتباطی برقرار نکردم. کیوان حرف هایی از درون می‌زد که برام آشنا بود، ولی شخصیت برام توجیه نداشت.

۴. داستان خاصی نداره این نمایش. بارها و بارها همین سناریو رو توی فیلم های دیگه دیدیم. نه آشنایی زدایی خاصی شکل میگیره و نه ایده جدیدی. نمایش دغدغه اجتماعی سیاسی داره، ولی خب برای من حداقل نشد.

۵. بازی با کلمات عاصی و کی‌آس و آلین جالب بود.

۶. دیالوگ ها:بنظر نقطه قوت نمایشه. دیالوگ ها خوب احساسات درونی شخصیت رو بازگو میکنن و خوب در خدمت روایت قرار گرفتن ولی خب مشکلات روایت رو گفتم بالا. اگه سخت گیر باشم میتونم بگم این نمایش دیالوگ‌زدست!
نکات مثبت و منفی دیگه ای هم بود که دوستان توی نظرات قبلی اشاره کردن، تکرار نمیکنم.


بازیگری:(۲از۲) خب نمایش "تقریبا"میتونیم بگیم تک پرسوناژه و بار اصلی روی دوش بازیگره. که خب خدایی خوب هم بازی کرد. من تقریبا تمام لذت از نمایش رو از بازی ایشون بردم. بنظرم اگه کسی دیگه این نمایشنامه رو بازی می‌کرد بشدت مشکل پیدا میکردم باش.


کارگردانی:(۱.۵ از ۲)
طراحی صحنه خوب و خاص بود. نورپردازی مقداری مشکل داشت. یکی از پروژکتور ها افتاده بود پشت سر تماشاگر و نصف نور رد نمیشد!


سلیقه شخصی:(۱از۲) معمولا نمایش های مونولوگ طور رو نمی‌پسندم. ولی خب ازین نمایش لذت بردم.


خسته نباشید لذت بردم.
جسارتاً مادرش نمرده به کهریزک منتقل شده.
۳۰ مرداد ۱۴۰۲
سحر بهروزیان
جسارتاً مادرش نمرده به کهریزک منتقل شده.
بله درست فرمودید اشتباه گفتم.🙏
۳۰ مرداد ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید