٤ روایت درام مبتنی بر شیوه اپیزودیک و البته مینیمال که من رو یاد مقاله فضاهای اجتماعی مکانمند از گئورگ زیمل جامعه شناس آلمانی انداخت، خرده پی رنگ هایی که به حلقه ی واحد میدانی در مرکز شهر پیوند خورده و حال و هوای پیشا انقلابی اش بستری نوستالژیک و خاطره ساز با طعمی تلخ را به اثر القا می کند؛
بنظرم پوسیدگی تمامی المان های یک تئاتر خوب و ساده شده را در بطن خود دارد، اگرچه که برخی بازی ها و میزانسن ها و البته جزییات صحنه جای کار دارد.
سپاس از دعوت گروه اجرایی🎭🌷
پی نوشت: تا بیست دقیقه بعد از اجرا اجازه ورود داده میشد و در مقاطعی در سالن باز می ماند! و نکته دوم: خانمی که در ردیف اول و در مجاورت بنده بود علاوه بر دیرآمدن به سالن حین اجرا دائم با گوشی موبایلش با آن نور آزاردهنده در تاریکی محض سالن چت می کرد! (این مزاحمت روی تمرکز بازیگر و سایر تماشاگران اثرگذار است) و دست آخر هم ١٥ دقیقه مانده به اتمام نمایش سالن را ترک کردند، متأسفم.چرا چنین چیزهای ساده و مهم به فرهنگ فردی ما افزوده نمیشه خودش جای بحث دارد.