امشب به تماشای نمایش نشستم و چون تیم بازیگری چهره های آشنا برام نداشت، توقع کاری متوسط رو داشتم. اما نظرم از همون ابتدا کاملا عوض شد.
به نظر من بازیگرها برای اجرای نقشهاشون بسیار زحمت کشیده بودن و بدور از اغراق بسیار خوب هرکدام نقشهاشون رو بازی میکردن. بخصوص بازی کتی و مادر رو بسیار دوست داشتم. نمایشی زنانه که حکایت ماست. میخواهیم کاری کنیم و نمیتونیم، نمیذارن، نمیشه، میترسیم… به جز شخصیت کتی که نقش اصلی رو بر عهده داشت، باقی بازیگرها بعد از گفتن دیالوگهاشون مجدد به خواب فرو میرفتند که خودش برای من معنایی استعاری داشت.
برخلاف برخی از دوستان خیلی برای من جای سؤال نبود که علت خودسوزی چی بود! همین که من یک زن بودم و در جامعهای زندگی میکنم که برای هر تغییر سنت باید بهای خیلی زیادی رو بپردازم کافی بود…