مجلل در خوب بودن...
شگفتی های بدن آدمی ، ناگهان و به یک باره در رفتاری طعنه آمیز به قوانین فیزیک و هستی ، نمود پیدا کرده ست. نمایش، در ریختار و ساختار، سپاس می دارد و پاس انسان را ... با شنیدنی های دلخواستنی موسیقی، در تنوع و تعدد و تفاوت پر شمار دیدنی های ش. که نه تنها بازیگر نقش اصلی، که و بلکه دیگران نیز به غایت اندازه ند و چون خود می دانند، اضافه کاری نمی کنند. این خود می تواند محلی باشد برای فهم اضافه نبودن در عین مجلل بودن خلاقیت. نور، زور نمی زد و صحنه و لباس و بازی ها و هندسه ی میزانسن ها، با فروتنی مخاطب را دچار التذاذ منجر و منتج به استتیک می کنند.
نمیاش فارغ از فاهمه های شگرفی که در رثا و راستای مقام انسان ست، موتیف عاشقانه خود را چونان باران پیش از طلوع بر تو جاری می کند، کوتاه، خوش عطر، خوش نوا.
این میزان تکثر گرایی در خلق ایده ، بی شک و بی گمان مهدوف به جذب و جلب حداکثری مخاطب ش خواهد شد. و البته که حیف نمانده ست دمی از اجراهای
... دیدن ادامه ››
چنین مجللی...
نه فقط پروتئوس، که محدود و معدودند آثاری که مخاطب شان را قدر بنهند و برای ش قطرات عرق خستگی رئیس سیرک شوند و شوخی های به غایت پرستار و ریالیستیک ممزوج با سانتی مانتال هر دو دکتر. پلیس و دیکر شاگرد شوفر های رئیس سیرک نیز می دانند که چقدر به اندازه بودن در عین مجلل بودن، دلخواستنی ست و پس، آن می شوند. بازیگر فیل نما اما، با قدرتی رشک برانگیز قوانین فیزیک جهان و اندام ـ واره یی انسان را ، به پارودی کشیده ست.
نمایشنامه نیز، قواعد درام را واو به واو تدریس و تحصیل پیوسته می کند، آنجا که باید موزیکال می شود در دیالوگ و جای دگر، دگر گویشی برگزین می کند.
گروه نمایشی چنان قدر مفهوم زمان را به بازی می گیرند که شصت دقیقه اجرا برای ت کوتاه می شود و می خواهی از مسئولان بخواهی : کاش زمان ش بیشتر شود.
این میزان مجلل در خوب بودن ممزوج با غیر اضافه کاری.
پس
پاس
و
سپاس