صحبت درباره کیفیت اجرا را میگذارم برای وقت دیگری جایی که محفلی باشد برای گفتگو نه برای خوب و بد گفتن.
در کل اما اجرا را دوست داشتم.
و تلاش نویسنده برای تلنگر زدن تماشگر را بیشتر.
شاید اگر همهی ما بلند شویم و باهم نمایش را به جای دیگری ببریم کلمه اتفاق معنا پیدا کند.
وقتی پویا سعیدی حرف از همدلی میزد معنی خندهای که نمک روی زخم میگذارد را با پوست و استخوان لمس کردم.
شاید واقعا سالنی که بابت دیوارهایش هم پول میگیرد احتیاجی به تماشاگر کنشگر نداشته باشد. تماشاگری میخواهد که فقط بنشید، لذت ببرد، عکس بگیرد و پول روی پول بیاورد و این اجرا دهن کجی است به همهی این ها با این که خود گه گاهی غرق همین سیستم می شود.
راستش من هم نتونستم به حرف آقای سعیدی گوش بدم و کامل سالن رو ترک کنم پشت میله ها ماندم و غرق در همین فرایند از اجرا
... دیدن ادامه ››
لذت بردم.
و وقتی یک نفر با تمجید از ایستادندم مرا به خود آورد شرمگین بودم که چرا در ۱۰ دقیقه پایانی فقط به این فکر میکردم که چرا همرنگ دیگران به صندلی خودم تکیه ندادم. خنده های آخر اجرا وقتی بازیگر به گوشمان سیلی میزد که ما به چوخ رفتگانیم حال اون لحظهی من بود.
پر حرفی مرا ببخشید ولی این اجرا هنوز با من است بیرون از سالن و هنوز جریان دارد.