در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | پویا فلاح درباره نمایش اعتراف ها و دروغ ها: این نوشته‌ای که در ادامه می‌بینید نظر شخصی منه که ممکنه درست باشه یا ن
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 12:03:20
این نوشته‌ای که در ادامه می‌بینید نظر شخصی منه که ممکنه درست باشه یا نباشه.
ذات بازیگری دروغه. هرچی بازیگر دروغ رو باورپذیرتر ارائه بده، بازیگر ... دیدن ادامه ›› بهتریه.
قبل از ورود به سالن، ۴ کارت بهتون میدن که اسامی افراد رو صحنه نوشته شده اما نه اسامی واقعی بازیگرا. اسامی شخصیت‌هاشون. چون ما قراره بشیم بیننده/قاضی و اونها داستان زندگیشون رو از کمی قبل از فاجعه روایت کنن تا در نهایت برسن به خود فاجعه.
به ترتیب میترا، سعید، خاور و ایمان داستانشو تعریف می‌کنند.
دو تای اول داستانشون خوب شروع میشه. دو تای بعدی کمتر.
هرچی جلوتر میره ممکنه یه حدسایی بزنی که بعضیاشون درست دربیاد بعضیاشون نه.
روایت شخصیت‌ها کمی قبل از فاجعه متفاوت میشه. دیگه روایت محض نیست. بازسازی صحنه است. کاری که مجرما انجام میدن و ازشون فیلمبرداری میشه. هم تو دنیای واقعی هم تو صحنه همین نمایش.
ممکنه بعضی از روایت‌ها برامون آشنا باشه مثل روایت میترا و ایمان که یه جورایی دفاع از خوده و شاید قبلا یه جاهایی روایت مشابه رو شنیده باشیم هرچند که از تلخیش کم نمی‌کنه.
اما روایت خاور و سعید متفاوت تره حداقل از نظر من. خاور از اول داستانش با فقر و اعتیاد گره خورده. از سر فقر بچه‌دار میشد و هی می‌فروخت، از سر فقر شوهرشو فرستاد سر یه باغی تا یه پولی دربیاره و همون باعث شد شوهرش با یکی دیگه آشنا بشه و ولش کنه، از سر فقر شاید پناه برد به اعتیاد و هم‌پای شاهرخ معتاد شد و از سر فقر بود که پسرش جایی نداشت که خودشو گرم کنه و اونم خواست با آتیش گرمش کنه. شیب قصه زندگی مهناز یه طرفه رو به پایینه. همینجور تلخ و تلخ و تلخ تا آخرش.
اما سعید. وقتی میشینی پای روایتش، یه فرد باوقار رو می‌بینی. شاید از اونا که خیلیا تو بچگی ادب و شعور سعید رو میزدن تو سر بچه‌هاشون و میگفتن از سعید یاد بگیر. نگاه کن چقدر آقاست. اما کیه که تو هر شرایطی بتونه خودشو همونجوری که بوده، نگه داره.
سعید بین این چهار نفر تنها کسیه که با نقشه قبلی آدم کشته. فقط برای انتقام. همه‌چیو برنامه‌ریزی کرده حتی دستگیرشدنشو. فقط خواسته یه کاری واسه عشقش کرده باشه. بعدش واسش مهم نبوده.

احتمالا اگه کار رو دیده باشید اسم دروغ‌ها تو نام نمایش شاید براتون جالب باشه. خب طبیعیه که هر آدمی راستشو نگه و ممکنه اعترافات این اشخاص دروغ باشه. شخصا تنها اعترافی رو که مطمئنم راست و درسته، اعترافات سعید میدونم چون برای کشتن برنامه‌ریزی کرده و خودش از قبل پایان خودشو با دستای خودش نوشته. در مورد میترا حس میکنم وقتی با وجود زیباییش و اینکه تو چشم بوده اما خودش رفته سمت فرزاد و مدل روایتش جوریه که همیشه اولویت با فرزاده، حس میکنم ممکنه راست گفته باشه. اما چه خاور و چه ایمان هنوز نمی‌تونم بگم راست گفتند یا دروغ.

جدا از همه اینا، یه بار بیاید به اسم اشخاص، معنیش و روایتشون دقت کنید. میترا به معنی خورشید که انگار همه دورش می‌گردن، اما عشق فرزاد اونو از مدار خارج کرده. سعید که انگار کل زندگیش خوشبخت بوده اما تهش ...خاور که در اصل اسمش مهناز بوده و شاهرخ خاور صداش می‌کرده. شاهرخ که بچه‌هاشو میفروخته و جاش پول میگرفته و ایمان.
ایمان عجیب‌ترین شخص برای من تو این نمایشه. تنها کسیه که مستقیم با سه شخص دیگه در ارتباط بوده. عاشق میترا بوده، پسر خاور بوده و تو بچگیش رفته پیش یه دکتر که سر آمپول زدن گفته سه بار بگی میو، تمومه و اون سعید بوده.
اما نمایش با روایت این افراد تموم نمیشه. پایان این داستان با تماشاگره. با قضاوتی که می‌کنه. یادمه شبی که دیدم آخرین نفر از سالن رفتم بیرون چون نمیدونستم کیا رو میتونم ببخشم و کیا رو نه. در نهایت همه رو بخشیدم حتی سعید رو.
چون فردا قراره این نمایش رو ببینم نمیخونم که اسپویل نشه، ولی یادم باشه که بعدا بیام بخونم 😁
۰۶ دی ۱۴۰۲
بهناز پارسایی
چون فردا قراره این نمایش رو ببینم نمیخونم که اسپویل نشه، ولی یادم باشه که بعدا بیام بخونم 😁
🙏🙏
۰۷ دی ۱۴۰۲
مهرناز خلیلی
چرا داخل کامنت انقدر نمایش رو اسپویل میکنید خوب 😁
البته هم توصیه به نخوندن کردم هم گزینه افشا رو فعال کردم
۰۷ دی ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید