احوالم هیچ خوش نیست در روزهایی چنین زخم کهنه ام سرباز میکند خاطرات بسیاری پدیدار میشود در ذهن خسته ام.. همیشه دلداده این سرزمین بوده ام و هستم و حتی حالا که شبیه نهنگی خسته کناره گرفته ام، بر ساحل نبودن چشم به دریا دوخته ام. آزادی ای برکِشندهی کُشنده. آیا این غم انگیز نیست که ما همه نامت را میدانیم اما هیچکدام صورتت را ندیده ایم؟