با سلام و عرض احترام.
ژنرال مظفر را در ابتدای راه یعنی شب دوم اجرا دیدم؛ عادلانه نیست من باب نقد (با نفی جابجا برداشت نشود) بعد از یک بار دیدن آنهم اجرای دوم چیزی بنویسم. اما آنقدر بود که بخواهم دوباره ببینم و قلم بزنم. نمیدانم مشکل آکوستیک در آن مجموعه برطرف شده، یا آن لحظه بیرون از مجموعه تردد پرصدا نبود یا هر دو بود و من جذب کار شدم که دیگر صدایی از بیرون توجهم از کار را را نگرفت، اما امیدوارم که جدا از جذابیت کار آن دو مساله که بسیار مهم و قابل تامل است هم واقع شده باشند. در حالت کلی چیزی که میتوانم بگویم این است که بازیهای خوب و پر انرژی دیدم، البته حق هم بدهیم که در اجراهای اول همه کارها یک خامی و ناهماهنگی دارند، اما ژنرال مظفر قبل از هماهنگی بین بازیگران، یک سری خصیصهها و آفرینشهای فردی را در منظر مخاطب مینهد که اول منافات با کار ندارند و دوم نقصهای اجراهای اول را نادیدنی میکنند. لحظات تاثیرگذاری را از مهری بانو آلآقا دیدیم نیز یک بازی بدون اگزژره و روان از بانو سمیه حسینی. این دو و دیگران همه یک خانواده را تشکیل دادهاند که دو امین موثر غیر از افراد خانواده هم در جمعشان هستند و دو نفرهم از درون افراد خانواده در قطب مخالف آن دو. حامد شیخی روح مظفری را بازی میکند که مرموزانه کشته شده و همه او را به خیر و نیکی میشناختند و یاد میکنند. مهری آلآقا نقش همسر مظفر را بازی میکند و این دو در زمان حیات غیر همخونهایی را در کنار هم جوری قرار دادهاندکه انگار همخونند و این راز و راز دیگر پس از مرگ مظفر فاش میشود که آن دیگری نقطه عطف ایجاد میکند، مادر خانواده حالا باید یک خانواده درهم ریخته، عصبی و وسوسه شده برای تصاحب مال دنیا و میراث مظفرخان را کنترل کند، نگرش خیرخواهی و نیکی را انتقال دهد و راز دوم را هم به سرمنزل مقصود برساند. هدایت خانواده به سوی عطف ماجرا به عهده مادر است و...! نمایش ژنرال مظفر یک پایان خوش دارد در عین حوادث تلخ و آن اینکه نیکی حتی پس از مرگ باقی میماند، مرگ پایان نیست، میتواند آغازی باشد برای ساختن یک اتوپیا، میتواند رویش یک گیاه یک گل باشد که مهر را تسری میبخشد. نیز ماه هیچگاه پشت ابر نمیماند. انشاالله در روزهای آتی عیب می جمله بگوییم و هنرش را نیز.