( 3:53 AM )
.
.
شبی در خواب دیدم
که در جایی مثال یک علفزار بزرگ ;
سر از خاک بیرون کردم و همچون درختی سبز
به سان ساقه ی امید ,
به بالا ;
رو به آن جایی که می گویند
دادار عظیم الشان و رحمان است , می رفتم.
شبی دیگر به وقت خواب
دیدم که زمین از حرکتش واماند.
تمام
... دیدن ادامه ››
آدمک هایی که قلبی پر ز کین دارند
به سمتم رهسپارند و منم مصلوب.
.
.
انگاری مسیحای مقدس
باز از نو می کشد زجر.
.
.
ای کاش می شد که شبی
حد اقل در خواب بینم رنگ آزادی و شادی را.
.
.
یکی داشت می گفت:آدم زنده بایستی زندگی کنه.ما که تو خوابمون هم فقط مرگ میبینیم.
کودک درونم شیون کنان گفت: خوشا پرواز روح غم زده سوی ملک.
از: ا م ی ن