هذیان هملت به کارگردانی رهام بحیرایی و نویسندگی محسن رهنما از 27 فروردین ساعت 18 در سالن تماشای تالار هنر به روی صحنه میرود. قبل از آنکه به تحلیل این نمایش بپردازم باید این نکته را یادآوری کنم که قرار نیست مثلا منی که خیلی بهم حال دادهاند و اسمم را زدهاند مدیر رسانه از اثر ایراد نگیرم یا از روی دوستی و رفاقت هم که شده از کار خوب بگویم و برای آن مداحی کنم؛ از همین رو باید به چالشهای عمیقی که در متن وجود دارد و همچنان متن را یک مانیفست برای خودبزرگبینی میبینم اشاره کنم. این مانیفست که اسمش مونولوگ شده در نمایشنامه مخاطب را از چند زاویه مورد تهاجم قرار میدهد. اول معلوم نیست چرا در دل روایت شکسپیری و دانمارکی خود روی به هدایت و «بوف کور» آورده و درام را برای ایرانیزه کردن شبههوار پیش میبرد؟ دوم شکسپیر در «هملت» به دلیل ناشناخته بودنش شکسپیر است و قرار نیست شناخت نسبی خود را به مخاطب تزریق کنیم. باید باور کنیم ما نمیتوانیم مثل او خلق کنیم. این عمل را رهنما در «چند درجه سو تفاهم در مقیاس اتللو» نیز انجام میدهد. علاقه رهنما برای رفتن به سمت عامل و علت در خانواده و موشکافی آن را در «تئوری میس کال» یا حتی «شبزدهها» میتوان دید. اگرچه این علاقه از سوی خود بحیرایی هم وجود دارد و در کارگردانی همه سعی خود را میکند تا صراحتا بگوید که عمو و مادر فلانی با هم روی هم ریختهاند و بیش از آنکه رابطه شخصیاش مهم باشد، کشف حقیقت برای او مهم شده. این کشف چگونه به مخاطب، خانواده و غیرت، خیانت میکند؟ و...
برای مطالعه کامل متن از لینک زیر استفاده کنید.
http://longtake.ir/?p=24216