به اجرای گونگ وحید تقی زاده مینشینم. با تجربه ای که از دیدن اثرات گذشته اش داشتم انتظار میرفت اینبار هم به تماشای کار جالبی بنشینم.اما این بار با دفعات قبل متفاوت بود کار عجیب بجا و شایسته بود.ریتم در تمام صحنه ها حفظ شده بود نورپردازی دکور طراحی صحنه طراحی لباس گریم ریتم و تمپو کار هماهنگی بازیگران حتی بازی متفاوت بازیگران اکت بازیگران کارگردانی و همه چیز در جای خود درست و بارها روش کار شده بود.متنی که به شدت مفهوم فلسفی پشت خود دارد.مفهوم فلسفی زندگی و انسان و جایگاه انسان در این جهان همان راه هدایت و حقیقت که در اسم این گروه به نام گروه هدایت مشهود است. شناخت انسان به عنوان ذره ای در این جهان هستی چه در دوره بدوی و چه در عصر مدرن که انسان در تلاش است که برای دوام و بقای خود و سیر کردن شکمش و رسیدن به خواسته هایش با انسان های دیگر وارد جنگ شود در عصر مدرن هم ما با مشکلات زندگی افراد بدوی بدتر و بدتر روبرو هستیم تاریکی و سیاهی بر جهان چیره شده و انسان برای بقا خود مجبور است بجنگد و در این تیرگی و تاریکی فقط قطعا خودش را نمیابد آنچه را می یابد که به او تحمیل شده است.انچه به او و زندگیش دیکته شده و انسان بی اثر راهی بجز قبول شرایط تحمیل شده و زندگی با نکبت و بدبختی نداردوقتی کوه چربی به میان صحنه می اید با دیالوگ تاثیر گذارش همه چیز را تمام میکند. منم که زیبام من همه چیزم پس انسان در جست جویش در مسیر حقیقت و خودشناسی چقدر ناتوان است چقدر عاجز و چقدر تنهاست.انسان معاصر تنهاست چون نمیتواند بپرسد نمیتواند مطالبه کند نمیتواند بخواهد