قطعا کاری که نوشته برشت باشه و استاد سمندریان ترجمه کنه غنی از محتواست. بهتره از محتوا چیزی نگیم چون جایی برای صحبت باقی نمانده.
اما فرم
نقش اصلی داستان یعنی فرهاد آئیش عزیز ثابت کرد یک بازیگر حرفهای است و تعجبی ندارد در روزگار غریب هنر هنوز توانایی اغنای مخاطب رو داره. در دوئتهای ایشون با دیگر بازیگرها رد پایی از جفری راش در فیلم کوییلز(قلمهای پر) دیده میشد وقتی سوار بر صحنه بودن. اختلاف تجربه باعث اختلاف سطح بازیها میشد و فرهاد آئیش پیروز صحنهها.
طراحی و نورپردازی صحنه هم راضی کننده بود و حس مناسبی رو به مخاطب ارائه میداد.
به نظرم کارگردانی اثر بسیار عالی بود. میزانسنهای بسیار قابل تامل و عمیق. برای مثال خوردن سیب توسط گالیله درست زمانی که دارد متهم میشود بسیار مبتکرانه و هوشمندانه بود.(اگر بیشتر نمیگم برای اینه که خودتون برید، ببینید و لذت ببرید).
در کل دیدن گالیله قطعا تجربه جذابی رو برای شما رقم میزنه و احتمالا سالها بعد ازش یاد میکنید و کیفور میشید.
سپاس
آندره: وای به حال مردمی که قهرمان ندارن.
گالیله: وای به حال مردمی که نیاز به قهرمان دارن.