در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
مخاطبان گرامی، پیرو اعلام عزای عمومی، به آگاهی می‌رسد اجرای همه نمایشها و برنامه‌های هنری به مدت یک هفته از دوشنبه ۳۱ اردیبهشت تا پایان یکشنبه ۶ خرداد لغو شد.
با توجه به حجم بالای کاری، رسیدگی به ایمیل‌ها ممکن است تا چند روز به طول بیانجامد، لطفا از ارسال مجدد درخواست خودداری نمایید.
تیوال | الف میم: ۵ بغضی ترکید دخترکی گریان شد هزاران نفر رهسپار شدند فرزندی در دیار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 01:08:10
۵
بغضی ترکید
دخترکی گریان شد
هزاران نفر رهسپار شدند
فرزندی در دیار یزید ترامپ گریان شد که اگر برای فوت والدین به ایران بیاید تا پنج سال نمی تواند به آمریکا برگردد.
مولتی میلیاردر از سانتافه خود پیاده شد گفت زمانی که از جنگل به شهر آمدم جایی را از بی پولی نداشتم چندین ماه در پناهش بودم،گرچه خود هم ثروتمند نبود.
دیگری به دستهای خود در آتش نگاه کرد و گفت زمانی که دستانم در آتش سوخت و بی انگشت شدم او مرا برای درمان برد.
یکی دیگر گفت پنجاه سال قبل وقتی بیکار بودم شرکتشان که نیرو می‌گرفت به من اطلاع داد تا کاری پیدا کنم،جایی را از بی پولی نداشتم چندین ماه ... دیدن ادامه ›› در پناهش بودم،گرچه خود هم ثروتمند نبود.
مردی آمد و گفت این سند باغش است که سرش کلاه گذاشتم پشیمان از جمعیتم.
دیگری گفت چرا اینگونه در فوت این جمعیت باید برای پختن ناهارش بیایم.
کارگرش هم از اینکه یک هکتار زمین به خانواده اش داد آمد.
جنگل ها هم دوستش داشتند چون با شورش جلوی ساخت کارخانه مخرب محیط زیست را گرفتند برای همین از محیط زیست و حتی نیروی انتظامی و قضات آمدند،چون می‌دانستند انسانیت مقدم بر رای قانون بود.
دیگری گفت او همان بود که برادر مجنونش نمکی را وقتی در استانی دیگر با سوار شدن به اتوبوس رفته بود و چندین هفته گم شده بود پیدایش کرد.
یکی گریان به درب ورودی مسجد تکیه داده بود که چرا اینگونه آمدم.
پیرزنی هم با چشمهایش گفت دوستش داشتم گرچه مرا نگرفت.
رفسنجانی به خوابی رفت و گفت آقاسید رفیقمان پیش ما آمده است جایش خوب است.
روحش می‌گفت ببین چقدر راحتم حالا دیگه دو پا دارم دیگه روی ویلچر نیستم میتوانم هر جا دلم بخواد راه برم،اومدم پیش کدخدا.
آزیتا هم نتوانست نیاید.او هم هنوز جنگل را دوست داشت.
یکی میگفت اگر می‌دانست در مرگش این همه جمعیت می آیند زودتر فوت میکرد.
بابای شهاب هم غمگین آتشی به سیگار زد،گفت دلتنگشم.
همه به مرگی نگاه کردند که خواست در چارچوب قانون باشد ولی دست بزن و قدرت بدنی نداشت.

گاهی اوقات چه زود دیر میشود.
باز هم صدای شیون زنی در جنگل به گوش می‌رسد.
محمد فروزنده، بهاره مکرم و تانیا این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید