چگونه میتوان یک متن سانتیمانتال را به درام تبدیل کرد؟
۱- ایده کارگردانی
۲- بازیگر
و سعید برجعلی در این زمینه موفق بود، نمایشنامهای سانتیمانتال با موضوعی ضعیف و دیالوگهایی که بیشترشان نه در تعمیم شخصیت نقشی دارد و نه در پیشبرد داستان، باتلاقی است که بازیگران در آن غرق میشوند، کارگردان هوشمندانه با وارد کردن دیالوگهایی که مربوط به زمانه حال است مخاطب را با داستان همراه میکند، نمایشنامه مانند نمایشنامه خماری از همین نویسنده از تکنیک روایی استفاده میکند ولی اینبار حتی نقطه اوج و فرود هم در جای درست طراحی نشده است. گره اول یعنی گفتن موضوع بیماری توسط مهرداد اصلا گره محسوب نمیشود ، چون باید به هر حال بگوید و بیش از دو سوم نمایش ذوی این گره است درحالی که مخاطب به خوبی میداند که این گره چگونه باز میشودو گره دوم یعنی انتخاب پوریا گره اصلی است که در یک سوم پایانی ایجاد میشود و دیر است برای اینکه مخاطب درگیر درام شود، صحنه شمال و خواهر کاملا اضافی است ود روند داستان هیچ تاثیری ندارد ومخاطب شخصیت خواهر را به راحتی از حافظهاش پاک میکند و همچنین باران را، شخصیت غایبی که دلیل شیدایی راوی است ولی آنچنان بیرنگ و تهی است که اگر نامش در عنوان نمایش نبود به سختی به یاد میآمد.
طراحی صحنه برای همراهی تماشاگر و فضا سازی به همراه موسیقی مناسب در این نمایش میتواند قسمتی از بار نمایشنامه ضعیف را بردوش بگیرد.
اما ابزار
... دیدن ادامه ››
دوم برای نجات یک نمایش از چنگال متن بد، بازیگر است، همه بازیگران این نمایش و به ویژه وحید منتظری با تسلط و تکنیکها و تجربه بازیگریشان میتوانند شخصیتهای سطحی و مقوایی نمایشنامه را بعد بدهند، خرده کنشها، ایستهایی که در بدن ایجاد میشود، سکوتها و آکسانگذاریها همه هوشمندانه در راستای ساخت شخصیتها به کار رفتهاند و نمایش را از تبدیل شدن به فیلم هندی نجات دادهاند. راحتی وحید منتظری روی صحنه و حجم سازی همه بازیگران روی صحنه برهنه، میتواند برای هنرجویان بازیگری مانند کلاس درس باشد.
این نمایش به دلیل ایده کارگردانی و هنر بازیگری باید دیده شود .