در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | نیلوفر ثانی درباره نمایش تابستان بود: نگاهی به نمایش تابستان بود / محمود حسینی منتشر در روزنامه سازندگی چها
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 01:06:16
نگاهی به نمایش تابستان بود / محمود حسینی
منتشر در روزنامه سازندگی چهارشنبه 13 تیر 1403
منتقد: نیلوفر ثانی

"تابستانی بی‌رمق"
” تابستان بود ” نمایشی‎ست به نویسندگی و کارگردانی محمود حسینی که اجرای خودش را در سالن استاد انتظامی خانه هنرمندان آغاز کرده و با دو بازیگر، درامی با موضوع جدایی و مهاجرت را بر صحنه آورده است.
متن به ارتباط عاطفی و احساسی دو جوان اشاره می‌کند که از دوران دانشجویی با همدیگر آشنا شده و چندسالی در رابطه هستند. زن قرار است مهاجرت کند اما مرد به دلایلی می‌خواهد در ایران بماند.
اجرا از جایی آغاز می‌شود که طرز تهیه خوراکی از زبان مرد شنیده می‌شود و زن در منزل مرد آن را درست کرده ... دیدن ادامه ›› اما آنطور که باید نشده است و تلاش می‌کند این طرز تهیه را یاد بگیرد تا از این طریق همچنان ارتباط و خاطراتش را با مرد حفظ کند.
میز غذا خوری بزرگی در وسط صحنه است و مرد در یک سمت آن با لپ‌تاپش مشغول است و دختر در سمت دیگر با او صحبت می‌کند. گفتگوها پیرامون یادآوری خاطرات گذشته، دوران دانشگاه و متمرکز بر نوع رابطه‌ای‌ست که بین آن دو وجود دارد. اما به مرور معلوم می‌شود که آخرین دیدار آنان پیش از مهاجرت زن است. زن اصرار می‌کند که با هم مهاجرت کنند اما مرد دلیل ماندنش را، تعلقش به مادر و ضرورت حضورش در کنار او را عنوان می‌کند. دیالوگ‌ها، پیچیدگی ندارد و حتی در سطح روزمره و گفتگوهای معمول می‌گذرد. حتی خاطراتی که تعریف می‌شود، معمولی و تکراری‌ست و ویژگی مهمی ندارند. بنابراین متن نمی‌تواند وارد فضایی از عمق رابطه و تنش حاصل از گسست و جدایی بشود. حتی عمق احساس و عاطفه بین دو فرد نیز چندان روشن، پرداخت نمی‌شود. به نظر می‌رسد اگر تصور کنیم که این زوج به تازگی با هم آشنا شده‌اند هم، تغییری در روند ماجرا، ایجاد نمی‌شود.
" تابستان بود" می‌خواهد به شرایطی اجتماعی بپردازد که منجر به مهاجرت اکثریتی از جوانان شده که بدنبال زندگی موفق و باثباتی هستند و این انتخاب ناگزیر، به ناچار عواقب روحی روانی بسیاری را نیز خواهد داشت از جمله گسست و جدایی‎های عاطفی و قطع روابط عاشقانه‌ای که با مهاجرت یکی از دو طرف، بوجود می‌آید. بنابراین هر چند دغدغه اجرا، امروزی‎ست و به ویژه فرد مهاجر زن است، اما بسیار تکراری‌ست و آنقدر تکراری‌ست که خلاقیت و پیچش لازم را برای آنکه بتواند حرف تازه‌ای و یا موقعیت متفاوتی ارائه دهد، بکار نبسته و فاقد آن است.
تماشاگر امروز تئاتر که نمایشی جدی و تأمل‌برانگیز را انتخاب می‌کند، با وجود تنوع شبکه‌های اجتماعی، پیشرفت‌های تکنولوژی و اجرایی در سطح هنرهای نمایشی جهان، قدرت تصویر و هنر انتقال، بدون شک سطح انتظاری پیدا کرده است که در کنار یک اجرای زنده صحنه‌ای، جذابیت‌های بصری، چالش‌های ذهنی و زیستی انسانی و میل به تازگی را بیش از قبل می‌خواهد و می‌طلبد. ذائقه هنری او دیگر در سطح یک گفتگوی معمول و صحنه‌ای ساده که در گوشه و کنار زندگی روزمره هم قابل دسترس است، ارضا نمی‌شود و حرکتی رو به جلو و امروزی می‌خواهد. و اگر این نیاز برآورده نشود و با متنی ساده، تخت، بدون چالش و دیالوگ‌هایی فاقد تاثیرگذاری و موقعیت‌هایی کمتر تجربه‌شده، روبرو شود، کسالت و خستگی اجازه ارتباط لازم را به او نمی‌دهد. کمااینکه این شرایط کسالت‌بار حین تماشای اثر کاملا غالب بود. در طول ۶۰ دقیقه اجرای "تابستان بود" حتی میزانسن‌ها هم تغییر زیادی ندارند. بازیگران به ندرت تغییر وضعیت می‌دهند و بجز چند بار بیرون و داخل آمدن بازیگر زن، چیز دیگری وجود ندارد.حتی اگر قرار است روایت موقعیت و پرداخت بر آن، بدون شلوغ‌کاری و یا ترسیم فانتزی تنها به اصلی بپردازد که سوژه مورد نظر است لاجرم باید از متن قوی، روابط درهم تنیده و معنادار کلمات و فرمی متفاوت بهره برد. بهره از مولتی‌مدیا، فلش‌بک‌های تصویری و طراحی صحنه قوی می‌تواند بهبوددهنده باشد. درنهایت، اجرای " تابستان بود" بطرز مشخصی روایتی ساده از روابط انسانی‌ست که با بازی قابل قبول بازیگرانش، داستانش را می‌گوید اما شگفتی خلق نمی‌کند.