سلام و ارادت
اجرای تئاتر با متنی از نمایشنامه نویس جانانهای چون برشت، هم کاریست سخت، و هم شجاعانه. که این گروه دوستداشتنی از پس آن برآمد.
سالن استاد والی مجمعی دلپذیر با تهویه مطبوع و صندلیهای راحت و جانمایی صحیح و میزبانانی محترم.
نورپردازی و المانهای صحنه همچون دیوارنوشتهها، ورودیها و خروجیهای تابوت شکل و گاری ننه دلاور عالی بود. موزیک زنده بر تارَک صحنه زیبا و گوشنواز، و البته کاش خوانندهگی انجام نمیشد.
ارتباط با حضار که در یک اپیزود به دیالوگ رسید بینظیر بود. بازی جناب یعقوب پور واقعا بازیگری بود و تجسم زنده موندن طنزآمیز یک کشیش مذهبی در جنگی صعب و مهلک.
حضور راوی در روند داستان بی اثر و حتی کسل کننده بود هرچند که ایشان توانمند در اجرا و ارتباط بود.
گویش بازیگرها که با فریاد قصد رسوندن صداشون رو به حضار داشتند، اصلا ضروری نبود. کما اینکه در لحظه دلبری ننه دلاور صدای او به وضوح قابل
... دیدن ادامه ››
شنیدن و ملموس و زیبا بود.
در بعضی دیالوگها بخاطر فریاد بازیگرها که از ابتدا تا انتها وجود داشت؛ خود متن قابل درک و خوانشِ شنیداری نبود.
و در نهایت عصر پنج مرداد ۱۴۰۳ را بسیار دلپذیر نمودید و دستمریزاد به تلاش، ذوق، حساسیت و هنرتون.
دم همتون گرم و در نمایشهای دیگر راغب به دیدار دوباره تک تکتون هستم.
دوست داشتم پاسخ سوال کشیش که جنگ چگونه به پایان میرسه رو من هم بدم. در اجرا نشد، اینجا عرض میکنم.
راست گراها قادر به خاتمه هر مناقشه و جنگی هستند، چرا که اصولا چپهای افراطی از بدایت تاریخ مولد و عاشق جنگ بوده و هستند.
برقرار باشید؛ ادریس ...