در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | مهران واشقانی درباره نمایش شالهنگ: شالهنگ (خیانت ،فریب، دروغ) روایتی از یک خانواده ایرانی با شروعی بی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 05:57:47

شالهنگ (خیانت ،فریب، دروغ)
روایتی از یک خانواده ایرانی با شروعی بی آلایش
که همین آغاز بی تکلف توام با موزیکی خاطره انگیزه و اکت هایی که موجب ایجاد شور وشادی درصحنه وذهن بیننده شده و در همان لحظات اول به راحتی مخاطب را با خود همراه میکند به گونه ای که احساس نمی کنین به تماشای نمایش نشستین ،بلکه فردی هستین حاضر در گوشه ای از خانه ای که قصه ی نمایش درآن به وقوع می پیوندد مخاطب نمایش نیستین بلکه عضوی ازقصه میشین..با این افتراق که عضو جدیدخانواده(یعنی همان مخاطب) سکوت وکرده و به نظاره باقی اعضا نشسته....همین قدر نزدیک همین قدر باور پذیر...

درحالیکه قصه جلوتر می رود..به سبب گفتگویی که مابین افراد خانواده برقرار میشود...کم کم ابعاد مختلفی از هر شخصیت بازگو میشود اما این بازگویی به شیوه ای نوین و بشدت رئال مهندسی شده یعنی راحت تر بگم...تمام بیوگرافی شخصیتی هریک اعضا خانواده یکجا وهمزمان برملا نمیشه ..بلکه کم کم و متناسب با ... دیدن ادامه ›› سرعت روایت و رویدادهای نمایش پیش میره وهربار..قاب ولحظه ای جدید رو برای مخاطب میسازه و راز ورمز جدیدی از زندگی هر شخصیت را بیان میکنه....درواقع دیالوگ ها بسیار روان ،روزمره وساده ودرعین حال حامل پیام هایی از پی رنگ شخصیتی هر یک از افراد حاضر درخانه هست. گفتگوها شامل جملاتی کوتاه با ریتمی ( تندی وکندی دربیان ) بجا ومتناسب با فضا و سرعت روبه جلوی قصه(از نظر بنده بسیار خوش ریتم)است.
این نمایش علی رغم این که فضایی نقد آمیز به(که البته نقد این نوع مسائل فرهنگی خانوادگی ،اجتماعی تاحدودی بسته به نظر هر فردی از جامعه دارد ) مسائل و مشکلاتی که بسیاری از جوانان و خانواده ها درگیر آن هستند را دارد و شاید در وهله اول با توجه به نام شالهنگ که معنای آن را ابتدای کلامم نوشته ام، برای مخاطب فضایی دارک وتاریک را تداعی میکند... اما لحظه های شاد و مفرحی هم داشت که موجب خنده میشده... این لحظات بار کمیک داشته و لودگی نبودند. واین بسیار مهم است
بسیاری از لحظات هم خنده ای تلخ به همراه داشت که بنظرم خیلی خوب بود چون آدمی را بفکر وامیداشت و به یاد این جمله افتادم که خنده تلخ من از گریه غم انگیز تر است...
نمایش وتئاتر صرفا برای خنده نیست و چه خوب که این نمایش درکنار خنده مارا به فکر هم وامیداشت وبنظرم این رسالت ی تئاتر خوب است .
.به تمام ضرب آهنگ ها ،سکوت ها،فراز وفرود فکر شده بود این مسئله بیانگر ارتباط ذهنی وفکری بسیار خوب نویسنده و کارگردان است ...
نویسنده و کارگردان :
هرقدر که نویسنده درحین نگارش این درام زیبا خلاقیت و نگاهی دقیق به روند قصه ، موقعیت هاو رنگ ولعاب شخصیت ها داشته به همان اندازه کارگردان در طراحی موقعیت ،ایجاد اتسفر مورد نظرایده پرداز وهدایت گروه بازیگران ،میزانسن ها وقاب ها نگاه ریز بینانه ،مهندسی و بشدت ابتکاری را بکار گرفته وبه شیوه ای بسیار عالی قلم نویسنده را موجودیت بصری بخشیده است.
مرحبابه نویسنده وکارگردان 👏👏
بازیگران:
۷۰ دقیقه بازی بدون تعویض صحنه ، بدون ورود وخروجی که پنهان از چشم مخاطب باشد، بدون بکارگیری تکنیک های نوری که بتواند فرصت استراحت به بازیگر بدهد...بهمراه انبوهی زیادی از دیالوگهای کلیدی که زمان و نحوه، نوع بیان آن به شدت اهمیت دارد...
با این شرایط که عرض کردم بازی کردن روی صحنه بسیار مشکل خواهد بود... (بنده تجربه ای اینچنین از بازی در نقش بکمان درنمایش بازگشت افتخارآمیز مردان جنگ به کارگردانی آرش دادگر را دارم و میدانم که چقدر دشوار وچقدر نیازمنده مهارت، ذکاوت ،دقت وانرژی ست )

به واقع گروه بازیگران شالهنگ ... با انرژی بسیار بالا و با هوشمندی تمام ، وبا ظرافت ها و تکنیک هایی منحصر بفرد که مختص هریک از آنهاست...جانانه در خلق این اثر نمایشی هنرآفرینی کرده اند✨🌱....بدیهی ست که گروه بازیگران هم ارتباط فکری وذهنی خوبی با کارگردان داشته و از نقش مهم کارگردان در هدایت بازیگر نباید آسان گذشت....،(خلق یک اتمسفر و فضای رئال امروزی کار آسانی نیست..من از یک نمایش درفضای رئال جادویی یا سوررئال و یامعنا گرا و هیچ ژانری نمایشی دیگری که هریک جذابیت ها وسختی هایی در اجرا برای بازیگر دارد صحبت نمیکنم ..رئالیسم...رئالیسم...به نظرم رئال بازی کردن اونم در فضایی متناسب با بستر اجتماعی فرهنگی عصر حال حاضر ایران بسیار مشکله...
وگروه بازیگران ازپس این دشواری به خوبی برآمده اند...و بنظرم بازیگران در خدمت قصه ی نویسنده ،قاب وفضای موردنظر کارگردان به زیبایی نقش آفرینی کرده اند.
مرحبا به شما بازیگران👏👏
دکور وصحنه:
صحنه ای ساده وباور پذیر به دور از زرق وبرق و تجمل گرایی افراطی که گاها موجب سنگینی اتسمفر نمایش می شود. تصویری معمول از یک زندگی و خانه ی ایرانی که به روایت قصه کمک شایانی کرده بود و امکان استفاده ابزاری مناسب را به بازیگر میداد. جالبه توجه اینکه اتاق وحیاطی هم که در این خانه بوده و بازیگران به جهت پیشبرد اتفاقات قصه از آن استفاده میکردند واین بکارگیری در بطن نمایشنامه وجود داشته..ولحاظ بوده است... ازچشم مخاطب پنهان نبود و ببینده.بطور کامل به وقایع و کار بازیگران در اتاق ومحوطه خارجی اشراف داشت...واین مهم برای بنده از نظر بصری و ایجاد قاب هایی همزمان و توامان از داخل نشیمن ،اتاق خواب و محوطه با توجه اتفاقاتی که در هریک از فضاها بطور همزمان می افتاد. جذاب بود
مرحباااا طراح دکور وصحنه 👏👏

خدا قوت به کارگردان ،نویسنده ، یکایک بازیگران ، طراحان و عوامل اجرایی این نمایش خوب وزیبا ✨🌹👏