درود
تاتری بر دوش بازیگر.
بازیگری که به غایت خوب و پخته عمل میکند ولی صد حیف که متن نخ نماست و کارگردانی ابزار خلاقانه ای را ارائه نمیدهد . متن و کارگردانی به شدت تکراری و کلیشه است . چقدر در تمام این سالهای تاتری ، تکرار این صحنه ها و اینگونه فلش بک ها را دیده ایم و حفظ شده ایم . تیر خلاص زمانی شلیک میشود و فاتحه ی متن خوانده ، که جمله ی تکراری " با تولد هر نوزادی یعنی خداوند هنوز به نوع بشر امید دارد " از زبان بازیگر بیرون می آید !!!
بازیگر ، بسیار توانمند عمل میکند و یک تنه ، نمایش را به مقصد میرساند که صدالبته اگر خوراک بهتری در متن بود یا کارگردان شیوه اجرا و بازی گرفتن را کمی ، تنها کمی از کلیشه خارج میکرد ، این کار میتوانست جز بهترینهای اینروزها باشد .
خسته نباشید و سپاس
_________________________
جنگ
... دیدن ادامه ››
مثل طاعون است ؛
یکنفر که جنگش بگیرد ، هزاران تن خواهند مُرد . گلوله ای که نشان افتخار شد و بر سینه سربازی نشست ، در دم ، ده ها نفر را از پای در آورده است .
به خاطر بسپار ، هیچ مُرده ای ، زنده از گور برنخاسته است و
هیچ سربازی زنده از جنگ و
هیچ زنی ، زنده از عشق ...
ما بسان دو عضو از دو قبیله ی در جنگ ، دچار عشق و مرگِ مادرزادیم ؛
شاید آوارهای یک خانه ایم ،
بر دوش های مختلف .
به گمانم ما تنها برای پرت کردن حواس مرگ از زندگی به این دنیا آمده ایم،
برای سربازی که خودش را به مساوات میان ترس هایش قسمت کرده است؛
مُردن اصلا کار ساده ای نیست ؛
حالا تو هم نمی توانی بی لکنت بگویی من از مرگ بازمانده ام. ( مارال بنی هاشمی )