در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | مهران مرادی درباره نمایش وَرَق‌الخیال: چشمانم را میبستم ، گوش هایم جایی بود ، نه آنجا که شما زبانش بودید...
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 01:42:30
چشمانم را میبستم ، گوش هایم جایی بود ، نه آنجا که شما زبانش بودید...
و
گوش هایم را می‌گرفتم ، چشمانم جایی بود ، نه آنجا که شما دست و پایش بودید...

نشد،
چشمانم و گوش هایم را در طول اجرا در کناره هم بنشانم و مدام روبه روی هم بودند و از هم سوال می‌پرسیدند...
نمیدانم اگر رفتار و فرم بدنی بازیگران همانند گفتارشان شکل زمان مورد نظر در اجرا و متن را پیدا میکرد چه اتفاقی می‌افتاد ، اما قطعا با وجود این اتفاق و پیدا کردن رفتار بدنی و یا حتی ساختن فرمی برای گفتار می‌توانست اتفاق بینظیری را برای مخاطبین ... دیدن ادامه ›› ایجاد کند.

مکان مشخص است و زمان مشخص تر از اتفاق های افتاده و در حال افتادن بود،
اما
رفتار عملی شخصیت ها بیشتر به من کمک کردند تا زمان و مکان و اتفاقات را با خود گم و گور کنم و در حال حاضر احساس کنم قبل از اجرا ورق الخیالی را ورق زدم که صد افسوس بعد از اجرا هیچ وقت نسخ ورق الخیالتان نشوم .

به راستی
منجم و زندان بان ، ترکیب درست اهالیه یک خاک هستند و در هر زمانه ای حضور دارند، زندان بان هایی که مردمش هستند و در حال حاضر مجبور به لال بودن و اما منجمانی که دستی برای بار زدن ورق الخیالشان ندارند جز دستان و زبان بریده ای مردمانشان.

در آخر یک «آی» برایم به جا ماند از شما که تا سالیان سال برای زنان این سرزمین میگویم ، بودند کسانی که به جای تمام «آی» هایی که نزاشتند بگویید و بغض شد در گلویتان ، آنها گفتند و من به وجودشان در این خاک عشق میکنم.

خسته نباشید، قدردان شما.
!big like
قبل از اجرا ورق الخیالی را ورق زدم که صد افسوس بعد از اجرا هیچ وقت نسخ ورق الخیالتان نشوم 👌🏻👌🏻👌🏻
و وای از اون " آی" اخر!
متاسفم برای هوش هیجانی پایین برخی از تماشاگران که در تراژیک ترین لحظات قهقهه می زنن!
دیدن این اجرا با حضور شما و دوستان عزبز دیگه لطف بیشتری داشت🙏🏻♥️✨
۱۱ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید