در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | دی نوش مومنی رخ درباره نمایش شکستن خط فرضی: امشب به تماشای نمایش "شکستن خط فرضی" نشستم. فضایی واقعی و مو
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 01:34:59
امشب به تماشای نمایش "شکستن خط فرضی" نشستم. فضایی واقعی و موضوعی عمیق داشت که برای من، به دلیل تجربه‌ ی شخصی‌ام در خانواده، بسیار معنادارتر ... دیدن ادامه ›› جلوه می‌کرد. آشنایان ما، حمید، سعید، وحید و رویا، خواهر و برادرانی واقعی بودند که برای پاسخ به سوال نمایش، هفت سال با هم درگیر بودند تا در نهایت راضی یا مجبور به قطع دستگاه از مادرشان شدند.

سوال اصلی ساده است: آیا مادر در حال زجر کشیدن است؟ آیا زندگی نباتی او عاری از لذت است، یا اینکه در خواب عمیقی به سر می‌برد و در عین حال ،حضور،محبت، و حتی بوی سیگار را درک و احساس می‌کند؟

اما باطن این سوال پیچیده است و نیاز به مواجهه با مفهومی به نام اختیار و آزادی دارد. آیا مواجهه با آزادی و اختیار برای ما آسان است؟ آیا به قدری رشد کرده‌ایم که مسئولیت تصمیمات خود را بپذیریم، یا همچنان منتظر تصمیم‌گیری دیگران هستیم یا منتظریم« وقتش برسد»
زیرا به نظر می‌رسد که جبر راحت‌تر است

آزادی می‌تواند استرس‌زا باشد و عدم توانایی در مدیریت این استرس، گاهی منجر به گرایش افراد به رفتارهای اعتیادی می‌شود. اعتیاد، با وجود اینکه اشکالش در هر فرد متفاوت است، به یک معنا یکسان است. فردی که مواد مخدر را ترک کرده اما به پرخوری عصبی روی آورده، دیگری که استرس را درونی کرده و دچار بیماری خودایمنی شده، یا سومی که با تمرکز بر عذاب وجدان خود از وابستگی به مادر، به وابستگی به پرستار او روی آورده است. چهارمی که با ظاهری منطقی، با ادامه زجر مادر مخالف است، اما در نهایت ترس از دست دادن ارتباطی دیگر، او را از تصمیمش بازمی‌دارد. پرستار و دامادی که هرچند از عدم مسئولیت مستقیم در تصمیم‌گیری راحت‌ترند، اما با توجه به عواقب این تصمیم بر زندگی خود، دچار تنش درونی‌اند.

سیگار کشیدن، که نمادی از استیصال است، در این نمایش به طرز مناسبی به تصویر کشیده شده بود.(برخلاف خیلی جاها که اغلب بی مناسبت سیگار میکشند)

نمایش بسیار لذت‌بخشی بود. حواشی داستان به واقعی‌تر شدن ماجرا کمک کرده بود، شوخی‌ها متوسط بودند جای بهتر شدند داشتند بازی‌ها قابل باور بودند . از بازی پسر سوسیس‌خوار و داماد بی‌خاصیت لذت بردم.

آنچه برای من بسیار جذاب بود، شکل‌گیری درست درام و خداحافظی در اوج آن بود. موسیقی، که تنها صدای تنفس مادر بود، و دکور برای این نمایش کافی و مناسب بودند.

تنها نکته‌ای که مرا آزار داد، خنده‌های بی‌مورد و بیش از حد برخی افراد بود که موجب حواس‌پرتی دیگران می‌شدند. در حالی که نمایش در جاهایی خنده‌دار بود، اما انصافاً نه به حدی که برخی از حضار می‌خندیدند. تأثیر این نوع خنده‌ها، که به نظر می‌رسید از دوستان یا عوامل نمایش هستند، بسیار منفی بود .باور کنید این موضوع چیزی از گوشی دراوردن و حرف زدن و .. کم ندارد.
چه روزهای سختی داشتین🥲. من همش به این فکر بودم که اگر برای خونواده ی خودم این اتفاق میفتاد چه تصمیمی می گرفتم.
۱۹ شهریور
لیلا والی
چه روزهای سختی داشتین🥲. من همش به این فکر بودم که اگر برای خونواده ی خودم این اتفاق میفتاد چه تصمیمی می گرفتم.
💗
امیدوارم در این شرایط قرار نگیرید ، برای شما و خانواده تان آرزوی سلامتی دارم 🙏🏻
۱۹ شهریور
مریم رحیم زاده
خیلی متاسفم از روزهایی که گذروندیم و خیلی خوشحالم یک نفر به صدای خنده های از ته دل و بی مورد حضار اشاره کرد
سلامت باشید ممنونم،بله واقعا صدای خنده ها گاهی طوری بود که من ارتباطم با نمایش رو از دست میدادم و به این فکر میکردم که مخاطب واقعا داره به چی آنقدر میخنده !؟ و آیا این خنده واقعی هست یا از پیش برنامه ریزی شده است !
۱۹ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید