یک دو سه چهار ... شاید بشه مثل رباعیات خیام در یک دو بیتی چهار مصرعه کل مفهوم زندگی را خلاصه کرد. هیم، فرزند، مادر، جادوگر. یک تصویر را می بینیم. تصویر لحظاتی بعد دوباره تکرار می شود. تصویر را دیدیم. لحظاتی بعدتر تصویر دوباره تکرار می شود. اما تکرار بعدی شبیه تکرار قبلی نیست. اصل بلاغت (rhetoric) که در ادبیات و هنرهای نمایشی به معنای بازگشت به نقطه تکراری قبل است مثل تمام تکرارهای زندگی ما را درست به اندازه زندگی درگیر خود زندگی میکند. اینکه کلا با چهار المان (هیم، فرزند، مادر، جادوگر) تصاویری تکراری بسازی که از دل این تکرار زندگی ساخته شود نیاز به تبحر درستی دارد که کار هر مولفی نیست. اینکه سر زمان درست تصاویر در هم محو میشوند که من مخاطب در فضای داستان محو شوم هم ذکاوت کارگردان را نشان خواهد داد. این کار در اصل به هوشمندی کارگردان برمیگردد و بازیگران صرفا بازیچه هوشمندی چشم مولف (کارگردان) هستند. ممنونیم از تیم کارگردانی
دست مریزاد