در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | امیر فلاح درباره نمایش مادر و افلیج: سوژه چیست؟ آیا چیزیست که در درون ذهن ماست یا صرفا دنبال کردن جهان بیرو
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 05:28:13
سوژه چیست؟ آیا چیزیست که در درون ذهن ماست یا صرفا دنبال کردن جهان بیرون از ماست؟ وقتی شخصیت در پای کار است تلاقی جهان بیرون و درون اتفاق می افتد. اما می توان گاهی سوژه را از میان حذف کرد و صرفا حول آن چرخید. تئوری مرگ مولف نیچه هم دقیقا همین را به ما یادآوری می‌کند. اگر از چشم مولف به سمت درون کاراکترها برویم ارتباط میان صحنه و تماشاچی دوسویه خواهد بود. یعنی مخاطب در راستای جهان ذهن کارگردان و شخصیت ها قدم برمی‌دارد و درک صورت می گیرد. اما گاهی سیاهچاله چشم مولف از میان برداشته شده و نه مخاطب و نه بازیگران در جهان کارگردان هضم خواهند شد. نه حتی کاراکترها مثل جهان ایبسن نورهایی هستند که از سیاهچاله ذهن بگریزند. در این نمایش نه واقعیت را می بینیم و نه از واقعیت می گریزیم تا به حقیقت برسیم (ایبسن). در این نمایش ما مثل هاجر زن حضرت ابراهیم بدنبال آبی میدویم که صرفا باور ذهن است و سعی صفا و مروه میکنیم. وقتی سوژه ای وجود نداشته سوبژکتیویته (تجربه) ای در کار نخواهد بود. پس از چرخه کنش و واکنش قسمت کنش آن حذف شده و صرفا شاهد واکنش خواهیم بود. کنش به معنای حرکت به سمت سوژه می باشد که سرمنشا شکل گیری درام می باشد. پس درام این نمایش صرفا حرکت خالی می باشد. پس ابزوردی کار از این موضوع نشات می گیرد. ابزورد نه به معنای وسیله ای برای جهان شناسی. ابزورد به معنای خالی از سوژه بودن. حرکت در این نمایش خالی از معنای روانشناختی بوده و طرح واره ای در این میان وجود نداشته که ما را درگیر داستانی بکند. جهان این نمایش صرفا دویدن به دنبال سوژه هاست نه رسیدن به سوژه ها. بنابراین فرم ارتباطی بازیگران سمبلیک خواهد بود. از سه عنصر متقاعدسازی مخاطب ارسطویی (logos,ethos,pathos) ما شاهد هیچ کدام نیستیم. نه زبان، نه اخلاق شخصیت ها، و نه سمپاتی عاطفی کارکترها و مخاطب پیش برنده این داستان هستند. دویدن به دنبال سوژه عامل حرکتی این داستان می باشد که امیدوارم بازیگران کمی آن را درک کرده باشند. نبود سوژه خود عامل حرکت بازیگران بوده که تا این مرز حرکت کرده و فراتر از آن نخواهند رفت. بنابراین تعلیق در این داستان صرفا به علت حذف سوژه از داستان می باشد. ممنون از کارگردان کاربلد که با نوشتن چنین جهانی جهان سوژه مخاطب را از نو بازتعریف کرد و به قول حافظ طرحی نو درانداخت. ساختارشکنی یعنی به همین سادگی.
خسته نباشید به نبوغ تیم نویسندگی و کارگردانی که برای بازی در این جهان طرحی نو درانداخته اند.
خدا قوت
به نظرم درواقع چیزی به نام شناخت عمیق وجود ندارد. ما میتوانیم در کنار هم زندگی کنیم حتی از کلمات یکسان استفاده ، جملات هم را تکمیل کنیم اما در دو دنیای کاملا متفاوت باشیم.
بنده اکثرا متوجه میشوم مولف چه میگوید و اگر شانس داشته باشم با او رو در رو شوم حتی اگر بگوید درست میگویی که بارها اتفاق افتاده خودم میفهمم که بحث اثر انگشت است.
آنچه در کله ی مولف میگذرد یک چیز است آنچه که می آفریند یک جیز آنچه که ناظر میبیند چیز دیگر . وقتی صحیث از روح اثر میکنیم به این معنا نیست که نخ به نخ رج به رج تار به تار پود به پود ذره به ذره ی اثر. یعنی مشترکاتی در ذهن مولف و مجری و مخاطب .
۲۴ شهریور
ممنون از دقت‌شما✨🙏🏻
۲۹ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید