سوژه نمایش از نظر پرداختن به مسائل اجتماعی و درگیر کردن ذهن مخاطب در حین اجرا و بعد از آن قابل تحسین است. اما شخصیت پردازی اعضا خانواده اصلا انجام نشده و ظاهرا کارگردان محترم در تعریف رابطه خواهر و برادری اعضای خانواده، به جز لمس های غیر متعارف بازیگران زن و مرد اثر روش بهتری به ذهنش نرسیده.
اصرار به وجود عارضه پوستی در همای خانواده مشخص نیست. بازیگر مربوطه تمام تلاشش رو کرد اما حتی تا آرنج بالا زدن آستین و شکستن تمام خطوط فرضی هم کمکی به شکستن خط فرضی نکرد. همانطور که کتک خوردن هما با اون شدت و فشار دل بیننده را به درد می آورد، ضربه به هنجارها هم دردآور است.
در بخش دیگری به نظر میرسه سعی شده است با زبان طنز حرفی هم از خدا و پیغمبر زده بشه. (لااقل گمان خوشبینانه من اینطور اقتضا میکند وگرنه همان خدا و پیغمبر به فریادتان برسند که به جای خط فرضی، سطح و حجم را یکجا شکستید!) اما نه طنزی در کار بود و نه شوخی ها از کار دراومدن. (مثل اکثر پیام های نمایش)
تغییر وضعیت نمایش از طنز به درام ایده خیلی خوبی بود اما در اجرا پدید نیامد و هیچ ارتباطی برقرار نشد.
بازیها سینمایی و زیر پوستی بود و مخاطب نمایش را ناامید می کرد. پیام های نمایش که کم هم نبودند در فضای دعواها یا بیان تند و غیرتئاتری بازیگران و میزانسن های بد و تعطیلی آوان سن گم شدند.
اجرای دکور با رعایت اون هم جزئیات و به اون تمیزی در مدت کمتر از نیم ساعت بین دو اجرای سالن شگفت انگیز بود.