دیدن استاد ایرج راد در آستانه 80 سالگی روی صحنه، موجب مباهات است و البته نشان دهنده توانایی بالای این مرد بزرگ عرصه تئاتر ایران است و خدواند ایشان را همیشه سلامت نگهدارد. جناب آقای مرزبان نیز که کارنامه وی روشن و مبرهن است و برای استفاده از بازیگران جوان، نوجوان و خردسال برای این نمایش باید به وی تبریک گفت. دنبال دیدن یک نمایش در سطح تانگوی تخم مرغ، بنگاه تئاترال و یا آرامش با گل سرخ نباشید و ممکن است حتی حوصله شما در طول نمایش نیز سر برود. به دیدن نمایش یک کارگردان بزرگ با بازیگران گمنام حول محور تک ستاره نمایش، یعنی استاد راد باشید چون خانم کابلی نیز چندان حضوری ندارند. دکور در حد صرفا تخت شاهی و چند صندلی. گاهی در بین دیالوگ ها چند پیام سیاسی و انتقادی نیز رد و بدل می شود. اما اصل ماجرا شخصیت ناصرالدین شاه می باشد که به بواسطه 50 سال سلطنت همواره مورد توجه کارگردان های زیادی بوده است و کلی آثار با محوریت این شاه قاجار خلق شده است. ناصرالدین شاه به نظر من پادشاه خاکستری قاجار می باشد که در دوران وی مواردی همچون قتل امیرکبیر و جدایی افغانستان و امتیازات فراوان سیاسی و اقتصادی وجود دارد تا اعزام گسترده به اصطلاح اولین دانشجویان به خارج و زیر ساخت دانشگاه، پلیس، تلگراف، هنر و و موسیقی در زمان وی انجام گرفت. این نمایش به بخش روح هنری این شاه می پردازد. بخش رمانتیک وی. ناصرالدین شاه حتی شعر نیز با تخلص ناصر سروده و با هنر بیگانه نبوده است و کارگردان مرگ او را عاشقانه و شاعرانه و همان اصطلاح رایج شاه شهید را نشان می دهد. در چند سال اخیر موضوع روحیات ادبی و رمانیتک این شاه قاجار بیشتر دارد مورد توجه قرار می گیرد و شاید هدف این باشد که مردم وی را با موضوع فرمان قتل امیرکبیر فقط نشناسند.
در هر حال نمایش یک مربی قوی روی نیمکت و یک کاپیتان در زمین در کنار یک تیم جوان دارد و باید به آنها خسته نباشید گفت.