حرفی بزن به زخمم در این سکوت شاکی
آدم قیاس درد است یک درد اشتراکی
در پاسخم چه دارد فردا به جز معما؟
- سطری - که روی دستم می ریخت آب پاکی
فهمیدم از مرور هر روز - آرزوهام -
افتاده اند با هم یک گوشه گرد و خاکی
اینکه نیایی و من ، قانع کنم خودم را
قانع شوم نباشی ، چه حس درد ناکی
از: حامد داراب